دانلود کتاب ارزشمند «قمه زنی سنت یا بدعت» برای اولین بار در اینترنت از وب نویسنده کتاب
قَالَ مولانا امیرالمؤمنین، علی- علیهالسلام: النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا؛ مردم دشمن آن چیزند که نمىدانند.
از زمانی که حقیر کتاب قمه زنی سنت یا بدعت را نگاشتم، افراد بسیاری در این وبلاگ نظر گذاشتند، که تعدادی از نظرات در مخالفت و تعدادی هم در موافقت با قمه زنی بود، اما آنچه در نظرات مخالفان قابل توجه بود- به غیر از توهینهایی که انجام میشد- عدم مطالعه مطالب وبلاگ و یا کتاب حقیر بود. به صورتی که بعضی بدون توجه به استدلال ها و مطالب از پیش گفته شده، شبهاتی را مطرح می نمودند که جواب آن در مطالب وبلاگ آمده بود. خاطرم هست در جایی شخصی را دیدم که اعتراضاتی نسبت به کتاب من داشت، از او پرسیدم: آیا کتاب مرا خواندهای؟ گفت: نه، اما می دانم، اشتباه گفتهای!(البته تعبیر او چیز دیگری بود که توهین آمیز بود)
از همین رو در اینجا حقیر برای اولین بار فایل پی دی اف کتابم را در اختیار مخاطبان قرار میدهم تا شاید نقدها و اعتراضاتی که صورت میگیرد کمی منطقی تر و از سر علم باشد.
---------برای دانلود کتاب اینجا را کلیک کنید----------- منبع:http://ghamezani.blogfa.com/post-89.aspx
معرفی اجمالی کتاب «قمه زنی سنت یا بدعت»: دراین کتاب که با رویکرد تحریف زدائی از عزاداری امام حسین نوشته شده به نقد و بررسی ابعاد مختلف فقهی، اجتماعی و سیاسی بدعت قمه زنی پرداخته میشود و واقعیت هایی درباره این عمل خرافی روشن گردیده است. همچنین تصاویری دلخراش از قمه زنی، که مورد سوء استفاده سایت های بیگانه قرار گرفته، در پایان کتاب آمده است.
تکذیب شایعه قمه زنی آیت الله سیستانی
تصویری که به دروغ به آیت الله سیستانی منسوب شده است را در زیر ببینید:
ر.ک: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/84659 و http://ghamezani.blogfa.com/post-86.aspx
نسبتهای دروغ به آیت الله سیستانی (منبع مطلب)
دفتر آیت الله العظمی سیستانی در نجف اشرف مطالب نسبت داده شده به این مرجع دینی را در کتاب « لماذا التطبیر» تکذیب نموده و آن را دروغ و افترا خواند. چندی پیش کتابی توسط یکی از روحانیون بحرینی مروج قمه زنی نوشته شد که در آن، مطالبی در راستای تأیید قمه زنی از قول زائرانی که به دیدن آیت سیستانی می روند به ایشان منتسب شده است. دفتر ایشان این مطالب را کذب و افترا دانست. ترجمه و تصویر پاسخ دفتر آیت الله سیستانی خطاب به نویسنده این کتاب، بدین شرح است:
حضور محترم شیخ عبدالعظیم مهتدی بحرانی
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
و بعد: چندی پیش بر نسخه ای از کتاب شما«لماذا التطبیر» اطلاع یافتیم و قصص مختلف و دروغهایی که در صفحه 56 و مابعد آن، به نقل از بعضی از زوار به آیت الله سیستانی نسبت داده شده بود توجه ما را به خود جلب کرد.
و از جمله آنها اینکه: آیت الله سیستانی به یکی از قمه زنان بحرینی گفته است: آفرین بر تو ای زننده کنندهی شعار حسینی و عمل صالح و رزق حلال طیب مبارک.
و از جمله آنها اینکه: آیت الله سیستانی در جواب کسی که از ایشان سؤال کرده چرا در مورد قمه زنی چیزی نمینویسید؟ گفته است: حاجتی به نوشتن نیست هنگامی فرزند من سید محمد باقر و فرزندان سایر مراجع و خود بعضی از مجتهدین در نجف قمه می زنند شما تصاویر اینها را بگیرید و منتشر کنید همین کافی است.
و از جمله آنها اینکه: ایشان گفته اند: قمه زنی به نسبت بقیهی عزاداری هایی که برای امام حسین علیه السلام انجام می شود مانند پوست برای تخم مرغ است پس هنگامی پوست تخم مرغ بشکند محتوای آن بیرون ریخته و از بین می رود.
و از جمله آنها اینکه: ایشان گفته است: قمه بزنید... و با انگشتانش بر گردنش زده و گفته است: این بر گردن من است [ یعنی حلال بودن آن بر گردن من است.]
باز لازم میدانیم تأکید نماییم که حضرت آیت الله سیستانی دام ظله هیچ کدام از این مطالب حکایت شده را بیان ننموده اند و شگفت و تعجب باقی است برخی چگونه برای رسیدن به اهداف معین خویش به آسانی به مرجعیت دروغ می بندند؟!! شکایت آن را به نزد خدا می بریم.
البته این اولین باری نیست مروجین قمه زنی برای اثبات و تأیید عمل خویش دست به تحریف و دروغ بستن به مراجع میکنند بلکه چند سال پیش نیز عدهای در اصفهان برای ترویج این عمل خرافی اقدام به ساخت فلیمی نمودند که در آن سعی شده بود با بهره از تمام حیلهها و ابزارهای فریب به ترسیم چهرهای شرعی! و مظلومانه! برای قمهزنی پرداخته شود. در این فیلم که به صورت بسیار انبوه و با بودجههای مشکوک در تمام کشور منتشر گردید از تحریف روایات گرفته تا تحریف کلام علماء استفاده شده شود. که با گذشت زمان بسیاری از دروغهای مطرح شده در آن آشکار گردیده و بر زشتی کار سازندگان این سیدی افزود. متأسفانه در یکی از همین تحریفات، نسبتی کاملا کذبی توسط یکی از سخنرانان به آیت الله العظمی بهجت(ره) داده شد که چندی بعد ایشان صریحاً آن را تکذیب نمودند. سخنران فوق مدعی شد که حدود سی سال قبل در روضهای که در منزل آیت الله بهجت تشکیل شده بود از ایشان شنیده است که فرمودهاند: در زمان آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی آن زعیم بزرگ به جهت سخنان یکی از روشنفکران پیرامون حرمت قمهزنی فتوا به وجوب قمهزنی!!! داده و فرمودند هر کس توانایی دارد باید امسال قمه بزند. در آن سال حدود 700 مجتهد!!! به اطاعت از حکم سید، قمه زدند اما من (آیة الله بهجت) چون دیدم هم میترسیدم و بنیه و هنر این کار را ندارم برای این که مخالفت با مرجعم سید ابوالحسن نکنم لباسی پوشیده و به میان قمهزنان رفتم و آن لباس من خونی شد و آن را نشُستم و وصیت کردهام آن را با من دفن کنند!!! چون به امر مرجعم چنین کردم.
گفتنی است آیت الله العظمی بهجت ضمن دستخطی که اصل آن هماکنون موجود است ضمن تکذیب این ادعا فرمودند: آنچه من گفتهام آن است که مرجع بزرگوار آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی با قمهزنی مخالف بودهاند و تا پایان حیات خود نیز بر این رأی و نظر باقی بودند. و چنین لباسی نیز هماکنون نزد من وجود ندارد.
همچین فیلمی نیز ایشان موجود که ایشان در آن نیز صریحا نسبت فوق را تکذیب می کنند:
http://media.farsnews.com/Media/8610/Video/861027/861027V0288185.wmv
جالب اینجاست که این تهمت بزرگ در حالی به آیة الله اصفهانی زده شد که همان گونه که آیت الله بهجت نیز فرمودند ایشان یکی از مخالفان سرسخت قمهزنی بودهاند. در اینجا با بهره از کتاب «قمهزنی سنت یا بدعت؟» گزارشی از جزئیات فتوای ایشان را ارائه خواهیم نمود: (قضیه از آنجا آغاز شد که) مرحوم آیة الله العظمی سیدمحسن امین در کتاب خویش به نام «التنزیه لاعمال الشیبه» با استدلال و برهان ثابت میکند قمهزنی و برخی دیگر از خرافات رایج در عزاداری امام حسین علیه السلام نه تنها ثوابی ندارد بلکه از نظر شرع مقدس حرام و از کارهای شیطان است. در پی انتشار این اثر، که با هدف پاکسازی گردهماییهای مذهبی از بدعتها و گمراهیها انجام شد، مردم ناآگاه چنان در برابرش موضع گرفتند، که برخی از دوستانش خطر «انقلاب عوام» را به وی گوشزد کردند. تبلیغات فراگیر درباره دانشمند مصلح دمشق چنان مؤثر افتاد که حتی گروهی از گویندگان مذهبی در مسجدها به بیان گمراهیهایش پرداختند و برخی از مردم با گرو نهادن خانه خود و به دست آوردن اندکی پول، در جهاد نامقدس ضد سیدمحسن شرکت جستند.
ولی از آنجا که حق با سید بود، بالاخره پیروز و سربلند شد. تا آنجا که پس از اندک زمانی، آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (که در آن زمان مقام ریاست تامه و مرجعیت عامه را داشتند) به طرفداری از امین عاملی و کتاب بیداری بخش او فتوا صادر کرد و با صراحت گفت:
«انّ استعمال السّیوف و السلاسل و الطبول و الابواق و ما یجری الیوم أمثاله فی مواکب العزاء بیوم عاشورا انّما هو مُحرم و هو غیر شرعی؛ به کار بردن شمشیرها(قمهزنی) و زنجیرها و طبلها و بوقها و کارهایى مانند این امور که امروزه در دستههاى عزادارى و در روز عاشورا معمول است همه حرام و غیر شرعى است.» منبع:رک: استاد حسن شبر، تاریخ العراق السیاسی المعاصر، ج2، ص340/ دایرة المعارف تشیع، ج2، ص531/ و جعفرالخلیلی، هکذا عرفتهم، ج3، ص 207/ سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج10، ص378/ همچنین سخنان سید ابوالحسن اصفهانی بر ضد قمهزنی در یک رساله فارسی به نام انیس المقلدین در نجف در سال 1345ق/1926م چاپ شده است. (آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج2، ص466 و هکذا عرفتهم، ج3، ص229)جالب اینجاست که با وجود همین توضیحات حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا در سخنان خود در شبهای تاسوعا و عاشورا چند سال پیش می گفت: من بعدا خدمت آیت الله بهجت رفتم و موضوع را از ایشان پرسیدم. ایشان گفتند، سید ابوالحسن می خواست جلوی قمه زنی را بگیرد، ولی نتوانست. اما وقتی پیش فردی که در سی دی سخن گفته بود، رفتم، گفت: پس آقای بهجت دروغگو است و باید نمازهایی که پشت سر ایشان خوانده ایم، اعاده کنیم!
...ادامه مقاله از بخش اول:(بخش اول را در اینجا ببینید)
عزاداری و گریه کردن و گریانیدن و نوحهسرایی در مصیبت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله- روحی فداه - بسیار خوب و لازم و مستحسن است؛ امّا اعمالی که هیچ ربطی به عزاداری و گریاندن ندارد بلکه صرفاً وحشیگری و دیوانگی و برای بازی کردن و تفنّن و تشریفات باشد، نه تنها مستحسن نیست، بلکه قبیح و مستهجن است؛... امسال در قم نظیر این اعمال دیده میشد و خیلی هم زننده و خنک و زشت بود. امیدوارم که سال آینده اهالی غیرتمند قم از اینگونه اعمال جلوگیری نمایند و نگذارند حیثیت یک مرکز مهم علمی با اینگونه اعمال ناشایسته آلوده گردد و زبان بدگوئی دشمنان باز شود. امروز اوضاع جهان جوری نیست که هر کاری در هر نقطهای از نقاط دنیا مستور و مخفی بماند، بلکه هر کاری در هرجا مشاهده شود فوراً به تمام نقاط دنیا پخش میگردد. مثلاً اگر از همین موکبهای عزا فیلمبرداری شود، فیلمبرداران میتوانند فوری عین جریانات را از نظر اهل دنیا بگذرانند.(43) بنابر این چقدر مایهی سرافکندگی و شرمساری است که اگر فیلم آن موکبها در میان سایر ملل دنیا نمایش داده شود؟ آیا برابر یک چنین تبلیغات مؤثر چگونه میتوانیم عظمت اسلام و اهمیت مرکز علمی قم را برای جهانیان تبلیغ کنیم؟(44)
آیت الله محمد یزدی نیز در کتاب خاطراتشان خاطرهی جالبی را از آن روزها نقل میکنند که نقل آن در اینجا خالی از وجه نمیباشد:
یک بار در اصفهان در خصوص قمهزدن، استفتایی طرح شد تا از طریق بنده به قم برده و جواب آن از حضرات آیات بروجردی، خوانساری، صدر و حجت گرفته شود. من هم غافل از این که استفتاء مزبور دارای بُعد سیاسی است، در کمال سادگی، آن را به نزد علما بردم و جواب خواستم. قرار بر این شد که آقایان بعداً پاسخ دهند. من قضیه را پیگیری کردم و جوابها را یک به یک دریافت نمودم؛ که البته بعضی از آنها سربالا بود.
در این میان مرحوم آیت الله بروجردی از پاسخگویی خودداری کردند و بنده در سؤال، اصرار ورزیدم و حتی یک بار پیشکار ایشان، حاج احمد به من پرخاش کرد و گفت: آقا به اینگونه استفتائات پاسخ نمیدهند. چرا شما متوجه نیستید و هر روز مراجعه میکنید؟
من هم با لحن نسبتاً تندی گفتم: چرا این را از اوّل نگفتید؟ من نمیدانستم که پای مسائل سیاسی در بین است. بعدها بیشتر واقف شدم که پاسخگویی به سؤالاتی از این دست بسیار حساس است و باید اطراف قضیه به دقت ملاحظه شود تا تبعات منفی به بار نیاید.
برای مثال اگر در خصوص تعزیه و شبیهخوانی، علمای اعلام، حکم به عدم جواز نمایند، بسا که از سوی مردم عوام متهم به مخالفت با امام حسین، علیهالسلام، شوند.
بنده در ایام اقامت در قم به یاد دارم که همه ساله در ایام عاشورا، دستهای در قم به حرکت در میآمد که به شکل تجسمی حادثه کربلا را از اسارت تا انتها به نمایش در میآوردند. در این نمایش خیابانی که مرکب از قافله اسرا به همراه اسب و شتر و دیگر عناصر نمایش بود، صحنههای بدیع و تماشایی خلق میشد و طبلها و دهلها با برپا کردن سر و صدای بسیار، در شهر ولوله میافکندند. بنده هم که در مدرسه فیضیه حجره داشتم برای تماشا بیرون میرفتم و انصافاً هم صحنهها تماشایی بود. دستهجات و گروهها مسیر خیابانها را طی میکردند و وارد صحن مطهر میشدند و سپس بیرون میرفتند. به قدری این برنامه ابهت داشت که حتی افراد از شهرستانها برای تماشا به قم میآمدند.
یک سال مرحوم آیتالله بروجردی در روز تاسوعا سردستههای قم را دعوت کردند تا به آنها رهنمود دهند. بنده سردستههای قم را میشناختم و به عنوان مثال میدانستم که دسته چهارمردان یا دسته باغ پنبه از چه کسی فرمان میبرند. به هر حال سردستهها در منزل آقای بروجردی اجتماع میکنند. این قضیه را مرحوم آقای سیفزاده که خودش در آن جمع بود، برای من نقل میکرد و از دیگران هم بارها شنیدهام که مرحوم آقای بروجردی در آن جمع شروع به سخن کردند و فرمودند: شیوه شما در عزاداری سیدالشهدا، علیهالسلام، صحیح نیست. این که مردان لباس زنان را بپوشند و به شکل اسرا در آیند و شبیهخوانی کنند، یا طبل و دهلها به کار بیفتد، مورد رضایت سیدالشهدا، علیهالسلام، نیست و به یک معنا معصیت است. عزاداری در حد معمول و معقول همچون سینهزنی و زنجیرزنی بلااشکال است، امّا فراتر از آن، مناسب شؤون امام حسین، علیهالسلام، نیست. جلسه مزبور به درازا کشید و بعد از آن سردستهها از اتاق آقای بروجردی بیرون آمدند و در قسمت هشتی خانه، فردی که در میان سردستهها از همه بزرگتر بود خطاب به سایر سردستهها گفت: دوستان ما در تمام طول سال از آقای بروجردی تقلید میکنیم؛ امّا در دهه محرم دیگر مقلد ایشان نیستیم چون امام حسین، علیهالسلام، را نمیتوان رها کرد! بنابر این ما برنامهها و سنتهایمان را تعطیل نمیکنیم. در میان آن جمع تنها یک نفر حاضر میشود که در دههی محرم مقلّد آقای بروجردی باشد و فردای آن روز دستهاش را در کمال سادگی بیرون میآورد.(45) این ماجرا نشان میدهد که وقتی یک رسم و عادت با خون و گوشت فرد یا جامعه عجین شد دیگر مشکل بتوان آن را حتی به مدد حکم شرعی و فتوای مرجع تقلید تغییر داد.(46)
نتیجه
فتوا به حرمت قمه زنی مربوط به چند سال اخیر است بلکه در گذشته نیز بسیاری از علما با این عمل مخالفت نموده و در مقابل ان ایستادهاند که میتوان به مراجع بزرگی همچون آیت الله العظمی سید محسن امین و آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی اشاره نمود.
پی نوشت ها :
1. . ابراهیم حیدری، تراجیدیا کربلا، ص449 و پیرامون قمهزنی در عاشورا، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص18 و مجله الموسم، شماره 12، سال1991، ص216.
2. . منتخب الأحکام، ص108؛ علماء و رژیم شاه، ص136 به نقل از اطلاعات در یک ربع قرن، ص28.
3. . دایرة المعارف تشیع، ج2، ص531 و سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج10، ص378.
4. . علامه عظیم الشان سید محسن امین حسینى عاملى مقیم دمشق، صاحب آثار خیریه و علم واسع و یکى از مفاخر شیعه در قرن حاضر و آخرین مجتهد امامیه در شام و فقیه اصولى، مجتهد متکلم مؤرخ ادیب شاعر، جامع علوم بوده است. ایشان علاوه بر تربیت شاگردان فرزانه حدود 100 جلد کتاب و رساله از خویش بر جای گذاشتهاند که از آن جمله میتوان از کتاب نفیس و گرانقدر اعیان الشیعه نام برد. این دانشمند بزرگ همچنین یکی از مشایخ حدیث امام خمینی بودهاند. امام در اوّل کتاب اربعین خویش میفرمایند: اخبرنی اجازة مکاتبة و مشافهة عدة من المشایخ العظام و الثقات الکرام منهم: السید السند الفقیه المتکلم الثقة العین الثبت العلامة السید محسن الأمین العاملی. قبر مطهر ایشان در در زینبیه دمشق مورد توجه شیعیان است.
5. . شیخ محمود الغریفی، شعائر الحسینیه بین الوعی و الخرافة، چاپ منامه، ص137.
6. . محمد جواد مغنیه، الشیعة فی المیزان، ص14و 98.
7. . آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم جزایری از برجستهترین فقهای مجاهد شیعهی عراق در قرن چهاردهم است. وی رهبر دینی شیعیان عراق بود و سالهای دراز، خانه او محل آمد و شد بزرگان کشور بود. مردم دشواریهای خود را نزد او میبردند و با نظرخواهی از وی، به حل آنها میپرداختند. آیت الله جزایری گذشته از مهارت در علوم دینی در شعر و ادب نیز از سرآمدان روزگار خویش به شمار میرفت. وی در عرصه سیاست نیز از چهرهای درخشان برخوردار بود و نقش بزرگی در استقلال ملت عراق از بیگانگان بر عهده داشت به گونهای که از او به عنوان کابوس حاکمان خودکامهی عراق نام بردهاند. ایشان در سال 1382 به دیار باقی شتافت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد.
8. . شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، الفردوس الاعلی، ص21
9. . آیت الله محمد باقر بیرجندی، کبریت احمر، به کوشش علیرضا اباذری، ص150.
10. . آثار وی که شامل اظهارات انتقادی او درباره قمهزنی است عبارتند از: کشف الحق لغفلة الخلق، دولة الشجرة المعلونة الشامیة علی العلویة.
11. . ایشان یکی از چهرههای برجسته علمی، فرهنگی و سیاسی معاصر عراق میباشد که علاوه بر کسب درجه اجتهاد در علوم دینی توانست در حوزهی فرهنگ نیز با انتشار مقالهها، شعرها و گزارشهای روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال کند. ایشان در راه استقلال عراق از دست بیگانگان و انگلیس نیز جانفشانیهای بسیاری نمود به صورتی که چندین بار دستگیر و حتی یک مرتبه نیز به اعدام محکوم شد که مورد عفو پادشاه عراق قرار گرفت. علاوه بر این مدّتی نیز مسئولیت وزارت معارف عراق را نیز بر عهده داشت که توانست خدمات بسیاری را در این مدّت کوتاه انجام دهد. از او بیش از 109 کتاب و رساله به یادگار مانده است که نشانی از علم و سختکوشی این دانشور بزرگ دارد.(انتقادات وی نسبت به قمهزنی و دودلیعلماء در محکومیتش در مقالهای به عنوان «علماؤنا و التجاهر بالحق»درسال 1911م در مجله العلم به چاپرسید.)
12. . جعفرالخلیلى، هکذا عرفتهم، ج1، ص 209.
13. . همان، ج3، ص230.
14. . همان، ج1، ص209.
15. . گلشن ابرار، ج5، ص395.
16. . استفتائات، ج3، سؤالات متفرقه، س37.
17. . شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی، علیهالسلام، ، ص154.
18. . ابراهیم حیدری، تراجیدیا کربلا، ص459.
19. . سید محسن امین در کتاب التنزیه مینویسد: و لما کان إبلیس و أعوانه إنما یضلون الناس من قبل الأمر الذی یروج عندهم، کانوا کثیرا ما یضلون أهل الدین عن طریق الدین، بل هذا أضر طرق الإضلال، و قلما تکون عبادة من العبادات أو سنة من السنن لم یدخل فیها إبلیس و أعوانه ما یفسدها. فمن ذلک إقامة شعائر الحزن على سید الشهداء أبی عبد الله الحسین بن علی، علیهماالسلام، التی استمرت علیها طریقة الشیعة من عصر الحسین، علیهالسلام، إلى الیوم، ولما رأى إبلیس و أعوانه ما فیها من المنافع و الفوائد و أنه لا یمکنهم إبطالها بجمیع ما عندهم من الحیل و المکائد، توسلوا إلى إغواء الناس بحملهم على أن یدخلوا فیها البدع و المنکرات و ما یشینها عند الأغیار، قصدا لإفساد منافعها و إبطال ثوابها، فأدخلوا فیها أمورا أجمع المسلمون على تحریم أکثرها، وأنها من المنکرات، و أنها من الکبائر التی هدد الله فاعلها و ذمه فی کتابه العزیز... و منها إیذاء النفس و إدخال الضرر علیها بضرب الرؤوس و جرحها بالمدی والسیوف حتى یسیل دمها، وکثیرا ما یؤدی ذلک إلى الإغماء بنزف الدم الکثیر و إلى المرض أو الموت و تأخر برء الجرح، وبضرب الظهور بسلاسل الحدید وغیر ذلک، وتحریم ذلک ثابت بالعقل والنقل، و ما هو معلوم من سهولة الشریعة و سماحتها الذی تمدح به رسول الله، صلی الله علیه وآله، بقوله: جئتکم بالشریعة السهلة السمحاء، ومن رفع الحرج والمشقة فی الدین، بقوله تعالى: ما جعل علیکم فی الدین من حرج. (رسالةالتنزیه؛ ص13)
20. . مرحوم ملک الشعراء بهار در قسمتی از اشعارش، عوام و تفکر عوامانه را مورد سرزنش قرار داده و میگوید:
21. از عوام است هر آن بد که رود بر اسلام داد از دست عوام
22. کار اسلام ز غوغای عــوام است تـمام داد از دست عوام....
23. غـم دل با که بگویم که دلم خون نکـند غمم افــزون نکند
24. سـر فرو برد به چاه و غم دل گفت امام داد از دست عوام....
25. چـه توان کرد، علی گفت که الناس ینام داد از دست عوام...
26. نه بر این قـوم نماید نفس عیسی کــار نه مقـالات بهـار....
27. پیش جهال ز دانش مســرایید ســخن پند گـیرید ز من
28. کـه حـرام اسـت حـرام اســت حـرام داد از دست عوام
29. . آیت الله سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج10، ص363.
30. . میتوان گفت همزمان شدن این اصلاحات با قدرت یافتن وهابیون در حجاز و پاسخ مثبت به این جریانات در مراکز تسنن در عراق و از طرف دیگر اقدامات رضا شاه در ایران علیه عزاداری موجب شده بود تا با هرگونه اصلاحات که کمابیش با انتقادات سنیان به رفتار شیعه مشابه باشد برخورد شود.
31. . گلشن ابرار، ج2، ص612.
32. . مقام مرجعیت و زعامت دینی شیعیان، بعد از درگذشت آیت الله نایینی در سال 1355ق در وجود آیت الله اصفهانی متمرکز و منحصر گردید. مرحوم آیت الله اصفهانی، اعلی الله مقامه، یکی از شموس درخشان فضل و تقوی و یکی از بزرگان علماء و دانشمند اسلامی در قرون اخیر و یکی از مفاخر ملّی ایران بود. در مدّت 27 سال که ریاست روحانی عالم تشیع و مرجعیت تقلید شیعیان با ایشان بود؛ حوزه روحانیت اسلام را در نجف اشرف و کربلای معلا و سامرا و کاظمین بخوبی اداره میفرمودند و تمام ساعات و دقایق عمر گرانبهای آن بزرگوار صرف بحث و تدریس و پرورش روحانیون و ترویج اسلام و مکارم اخلاق و حل و عقد امور شیعیان بود. در درس اختصاصی مرحوم آیت الله بالغ بر هزار نفر که اغلب به رتبه اجتهاد رسیده بودند تلمّذ میکردند و از خرمن دانش و معارف اسلامی آن بزرگوار استفاده مینمودند.
33. . سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج10، ص378؛ استاد حسن شبر، تاریخ العراق السیاسی المعاصر، ج2، ص340؛ دایرة المعارف تشیع، ج2، ص531؛ و جعفرالخلیلی، هکذاعرفتهم، ج3، ص207؛ سخنان سید ابوالحسن اصفهانی بر ضد قمهزنی در یک رساله فارسی به نام انیس المقلدین در نجف در سال 1345ق/1926م چاپ شده است. (آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج2، ص466 و هکذا عرفتهم، ج3، ص229) اما جالب ایجاست که با این وجود دو سال پیش عدهای جریان حامی بدعت قمهزنی در اصفهان برای ترویج این عمل خرافی اقدام به ساخت سیدی نمودند که در آن با بهره از تمام حیلهها و ابزارهای فریب به ترسیم چهرهای شرعی! و مظلومانه! برای قمهزنی پرداختند. در این سیدی که به صورت بسیار انبوه و با بودجههای مشکوک در تمام کشور منتشر گردید از تحریف روایات گرفته تا تحریف کلام علماء استفاده شد. که با گذشت بسیاری از دروغها آشکار گردیده و بر زشتی کار سازندگان این سیدی افزود. متأسفانه در یکی از همین تحریفات، نسبتی کذب توسط یکی از سخنرانان به آیت الله العظمی بهجت داده شد که چندی پیش ایشان صریحاً آن را تکذیب نمودند. سخنران فوق مدعی شد که حدود سی سال قبل در روضهای که در منزل آیت الله بهجت تشکیل شده بود از ایشان شنیده است که فرمودهاند: در زمان آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی آن زعیم بزرگ به جهت سخنان یکی از روشنفکران پیرامون حرمت قمهزنی فتوا به وجوب قمهزنی! داده و فرمودند هر کس توانایی دارد باید امسال قمه بزند. در آن سال حدود 700 مجتهد!!! به اطاعت از حکم سید، قمه زدند اما من (آیة الله بهجت) چون دیدم هم میترسیدم و بنیه و هنر این کار را ندارم برای این که مخالفت با مرجعم سید ابوالحسن نکنم لباسی پوشیده و به میان قمهزنان رفتم و آن لباس من خونی شد و آن را نشُستم و وصیت کردهام آن را با من دفن کنند!!! چون به امر مرجعم چنین کردم. گفتنی است آیت الله العظمی بهجت ضمن دستخطی که اصل آن هماکنون موجود است ضمن تکذیب این ادعا فرمودند: آنچه من گفتهام آن است که مرجع بزرگوار آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی با قمهزنی مخالف بودهاند و تا پایان حیات خود نیز بر این رأی و نظر باقی بودند. و چنین لباسی نیز هماکنون نزد من وجود ندارد.
34. . گلشن ابرار، ج2، ص589.
35. . وی درسال 1345 ه ق.1926م یعنی یک سال قبل از انتشار رساله التنزیه کتاب «کشف الحق لغفلة الخلق» را منتشر نمود و در آن به انتقاد از قمهزنی پرداخت. مدّتی بعد او انتقادش را در کتابی به نام «دولة الشجرة الملعونة الشامیه علی العلویه» که بر ضد یک عرب ملیگرای سنی بود تکرار کرد.
36. . دولة الشجرة الملعونة، ص136.
37. . آنها برای تحقیر نام سید محسن، مردانی را که به عزاداران آب میفروختند، تحریک کردند تا به جای (لعنت خدا بر حرمله) بگویند: (لعنت خدا بر امین)
38. . منظور آنها هنگامی میباشد که حضرت عباس ، علیهالسلام، برای آوردن آب به نهر علقمه رفتند و مشک را آب نمودند ولی خود از آن آب استفاده ننمودند. در حالیکه میدانیم چنین خبری در تواریخ و منابع معتبر ذکر نشده است.(نگاه شود: علامه میرزا ابوالحسن شعرانی(ره)، ترجمه نفس المهموم، ص 288)
39. . شیخ علی بن شیخ محمد ابراهیم قمی نجفی در سال 1273ق در تهران به دنیا آمد. او پس تعلیم علوم پایه و مقدماتی در سال 1300ق رهسپار نجف شد و در دروس اصول و فقه علمای بزرگی همچون میرزا حبیب الله رشتی، شیخ عبدالله مازندرانی و شیخ محمد کاظم خراسانی حاضر شد. او حدیث را در نزد شیخ میرزا حسین نوری فرا گرفت و در اخلاق یکی از شاگردان عارف بزرگ مولی حسینقلی همدانی و بعد از او از اصحاب و خواص مرحوم سید مرتضی کشمیری بود. او در زمان حیات ضربالمثل تقوا و زهد در میان علماء عصر خویش بود به گونهای که همهی اهل دین و علم از عرب و عجم بر این نکته اتفاق داشتند که او پرهیزگارترین و باتقواترین علماء زمان خود است. ایشان در سال 1371ق در نجف به دیار باقی شتافت و در همانجا به خاک سپرده شد.( سید حسن امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ج3، ص152)
40. . ایشان یکی از علماء و زهاد معروف نجف بود که قنائت و سادهزیستی او در نزد عام و خاص مشهور بود.
41. . طرفداران قمهزنی با اموی نامیدن دشمنان توانستند جمع فراوانی از شیعیان عراق را قانع کنند که انتقاد سید محسن به برخی آداب محرم برابر یا. تلمیحاً در حد. زنده کردن امویان است؛ مخالفان همچنین یک سخنران محبوب را که به خاطر توانایی بیانش شهره بود، جذب خود کردند تا مردم را علیه سید محسن و طرفدارانش در نجف برانگیزانند. در نتیجه، تعداد قمهزنان که در سال 1307 ش شرکت کردند از همیشه بیشتر بود؛ و این در حالی بود که (اموییان) از ترس کشته شدن؛ مجبور به پنهان شدن و حتی خروج موقتی از شهر شدند.(هکذا عرفتهم، ج1، ص212)
42. . جعفر الخلیلی در سال1322ق در نجف به دنیا آمد. جعفر الخلیلی برخاسته از خانوادهای بود که به جهت تعلیمات مذهبیشان مشهور بودند؛ پدر بزرگ وی، ملا علی خلیلی، در نجف مرجع تقلید بود. عموی پدرش، میرزا حسین الخلیلی نیز چنین مقامی داشت. او در زمان حیات اقدام به تأسیس چندین روزنامه نمود که بعضی از آنها توسط حکام وقت بسته شد. علاوه بر این وی دارای تألیفات بسیاری در عرصه تاریخ و فرهنگ مردم عراق میباشد که از میان آنها میتوان به «موسوعة العتاب المقدسه» و «هکذا عرفتهم» اشاره نمود. او در سال 1405ق در دوبی فوت نمود و در همانجا به خاک سپرده شد. نوشتههای او درباره شخصیتهای معاصر عراق، اطلاعات غنی و با ارزشی را دربارهی مجادلات مربوط به آداب محرم در اختیار ما قرار میدهد، چرا که خود وی یکی از معدود پیروان متعصب سید محسن امین در نجف بوده است.
43. . وی در اینباره مینویسد: «یعجبنی من المصلحین فی هذا العصر رجلان: الشیخ محمّد عبده فی مصر، والسیّد محسن الأمین فی الشام... وإنّی لا أزال أذکر تلک الضجّة التی اُثیرت حول الدعوة الإصلاحیّة التی قام بها السیّد محسن قبل ربع قرن. ولکنّه صمد لها وقاومها باسلا، فلم یلین ولم یتردّد. وقد مات السیّد أخیراً، ولکن ذکراه لم تمت ولن تموت، وستبقى دهراً طویلا حتّى تهدم هاتیک السخافات التی شوّهت الدّین وجعلت منه اضحوکة الضاحکین». (علی الوردی، مهزلة العقل البشری، ص299 و أعیان الشیعة، ج10، ص382.)
44. . مجله حوزه، شماره 27.
45. . خوشبختانه به تازگی رساله التنزیه به ضمیمه چندین مقاله مربوط به آن توسط محمد قاسم حسینی نجفی گردآوری شده و با نامِ «الثورة التنزیه» توسط انتشارات دارالجدید بیروت، منتشر گردیده است.
46. . محمد صحتی سردرودی، تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین، ص213؛ کتاب عزاداریهای نامشروع در سال 1371شمسی به کوشش سید قاسم یاحسینی در بوشهر، نشر شروه، تجدید چاپ و منتشرشد. امّا مثل اینکه این بار نیز به همان بلای پیشین گرفتار آمد و کتاب بلافاصله پس از انتشار ناپدید و نایاب شد.
منابع همگی به نقل از کتاب «قمهزنی سنت یا بدعت» تألیف: مهدی مسائلی(نویسنده همین مقاله) میباشد.
چکیده: بعضی اینگونه تصور میکنند که فتوا به حرمت قمه زنی مربوط به چند سال اخیر است این در حالی است که در گذشته نیز بسیاری از علما با این عمل مخالفت نموده و در مقابل ان ایستادهاند در این نوشتار به بررسی این موضوع پرداخته میشود.
کلید واژه ها: قمه زنی، سید محسن امین، فتوا، حرمت، سید ابوالحسن اصفهانی
مقدمه
بر خلاف آنچه تصور میشود که حرمت قمهزنی در سالهای اخیر و بعد از فتوای رهبری مطرح گردیده است، باید گفت فقها و علمای بزرگی قبل از مقام معظم رهبری و حتی قبل از انقلاب وجود داشتهاند که حکم بر حرمت قمهزنی نمودهاند؛ که از این میان میتوان از فقها بزرگی همچون:
آیت الله العظمی سید محمد حسن شیرازی مشهور به میرزای شیرازی (1230-1312ق)(1)
آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(مؤسس حوزهی علمیهی قم)(1267- 1355ق)(2)
زعیم بزرگ جهان تشیع آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (1284-1365ق)(3)
دانشمند پرآوازهی شیعی آیت الله العظمی سید محسن امین عاملی (1284- 1318ق)(4)
فقیه نامدار آیت الله العظمی سید محسن حکیم (متوفی 1348ش)(5)
علامه شیخ محمد جواد مغنیه (1322 - 1400ق)(6)
فقیه مجاهد آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم جزائری (1289- 1342ق)(7)
آیت الله العظمی شیخ محمد حسین کاشف الغطاء(1294-1373ق)(8)
آیت الله محمد باقر بیرجندی(1276- 1352ق)(9)
آیت الله سید محمد مهدی قزوینی (متوفی 1358ق) (10)
آیت الله هبةالدین حسینی شهرستانی(1301-1386ق)(11)
آیت الله شیخ جعفر بدیری (متوفی 1369 ق)(12)
علامه شیخ محسن شراره (متوفی1365 ق)(13)
آیت الله شیخ محمد خالصی(متوفی 1383 ق)،
عالم و زاهد معروف آیت الله شیخ علی قمی (متوفی 1371 ق)(14)
آیت اللَّه شیخ غلامحسین تبریزى(1260- 1359ش)(15)
امام خمینی(16)
آیت الله شهید مطهری(17)
و آیت الله شهید سید محمد باقر صدر(18) نام برد.
بررسی تاریخی فتوا به حرمت قمهزنی
شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد: در بخشی نیز به تاثیرات سوء قمه زنی در تخریب چهره تشیع پرداخته، می گوید:"سوگواری برای حسین بن علی (علیهماالسلام) و یاد نمودن از فاجعه خونین نینوا، اگر به طرز صحیح انجام گیرد، علاوه بر ارزش های اسلامی و معنوی که دارد، اصولاً خود یک عمل منطقی و معقولی است که از عواطف انسانیت و حسّ حمایت از مظلوم سرچشمه می گیرد. اما با کمال تأسف گاهی به نام عرض ارادت به پیشگاه مقدس حسین (علیه السلام) کارهایی انجام می شود که در برابر دنیای روز موجب شرمساری و سرافکندگی است. کارهایی که نه با مقررات اسلامی سازش دارد و نه از نظر منطق، صحیح و قابل درک است. برای نمونه باید موضوع "قمه زدن" را یاد کرد. این عمل ناراحت کننده و چندشآور... نه تنها با هیچ اصلی قابل تفسیر نیست، بلکه مخالفان و دشمنان اسلام در داخل و خارج، از آن به صورت یک حربه مؤثر و قاطع علیه آیین مقدس ما استفاده می کنند."
استاد حسن رحیم پور ازغدی:در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه تهران: ...در اسناد وزارت خارجه انگلیس بعدها منتشر شد و افشا شد که در ایران و عراق و هند دست کم اینها سرمایه گذاری کلانی کردند که چطور در محافل مذهبی و هیئت های مذهبی از جمله بین شیعیان نفوذ بکنند . و از جریان پاک و ارزشمند مدح اهل بیت سوءاستفاده بکنند و این جریان مبارک مؤثر در تاریخ شیعه و انقلاب را تبدیل کنند به عامل مخدر و تفرقه بین مسلمین . حتی در یکی از اسناد آنها امده که بین بعضی از هیئت های می آمدند اشعاری را برای مداحی در اختیار آنها قرار می دادند که کاملا بدعت بود . قمه توزیع می کردند بین عزاداران با بودجه خودشان . واینها همه دستهایی است که پشت پرده واقعا در این قضیه دخالت دارد و باید این دخالت ها را دید . البته ممکن است یک مداحی با اخلاص دروغ بگوید و یک عزادار با اخلاص هم قمه بزند . ما بحثی با اون هایی که این کارها را انجام می دهند نداریم . انها ممکن است ماجور هم باشند چون با صداقت هم انجام می دهند . اما توجه داشته باشیم که پشت این جریانات و پرده ها گاهی ممکن است دستهایی د رکار هست برای اینکه تفرقه و فتنه ایجادبکند و یک ادبیات افراطی . روشهای غالی گرانه . بدعت و هتاکی نسبت به مقدسات سایر مذاهب اسلامی را باب بکنند و مسلمین را از جبهه اصلی و نبرد اصلی منحرف بکنند ...
منبع:نقل از سی دی مجموعه سخنرانیهای استاد رحیم پور ازغدی تحت عنوان " انچه نگفتند " سی دی شماره 1 (عنوان سخنرانی : سیره حاکمان : چه باید کرد ؟ دقایق 6:00 تا 7:30 ) ا زموسسه فرهنگی طرحی برای فردا
مقام معظم رهبری: کمونیست های ضددین شوروی می گفتند: نماز نخوانند، اما قمه بزنند!
-------------------------------------------
کسی که با مسائل کشور شوروی سابق و این بخشی که شیعهنشین است - جمهوری آذربایجان - آشنا بود، میگفت: آن وقتی که کمونیستها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آنجا محو کردند؛ مثلاً مساجد را به انبار تبدیل کردند؛ سالنهای دینی و حسینیهها را به چیزهای دیگری تبدیل کردند و هیچ نشانهایی از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند؛ فقط یک چیز را اجازه دادند و آن «قمه زدن» بود! دستورالعمل رؤسای کمونیستی به زیردستان خودشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند؛ نماز جماعت برگزار کنند؛ قرآن بخوانند؛ عزاداری کنند؛ هیچکار دینی نباید بکنند؛ اما اجازه دارند که قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه زدن، برای آنها یک وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود! بنابراین، گاهی دشمن از بعضی چیزها اینگونه علیه دین استفاده میکند. هرجا خرافات به میان بیاید، دینِ خالص بدنام خواهد شد. (نقل شده در دیدار عمومی با مردم مشهد در اول فروردین 1376)
سخنان علامه مرحوم سلطان الواعظین شیرازی در کتاب« شبهای پیشاور» پیرامون قمهزنی
بر طبق نظر عقلا و همچنین از لحاظ منطقی، در مورد عقاید هر قوم و ملتی باید از روی اسناد و کتب علمای آنها بحث نمود. اگر شما یک کتاب از کتب علما و فقها و مراجع تقلید شیعیان نشان دادید که به سیخ زدن و قفل و قمه و قداره زدن و حجله ی قاسم ساختن و . . . دستور داده باشند و ازائمه هدی و پیشوایان دین و مذهب در این موضوعات، خبری نقل نموده من تسلیم میشوم.
و حال آنکه در دستورات شرعی و رساله های مراجع تقلید برای حفظ تن و بدن موازینی معین گردیده [است]. کتب فقهی و رساله های علما و فقهای شیعه ی در دسترس عموم میباشد (از قبیل شرح لمعه و شرایع و رسالههای علمیه مانند جامع عباسی و مجمعالرسائل و عروة الوثقی مرحوم آیت الله یزدی و وسیلةالنجات مرحوم آیت الله اصفهانی و ترجمههای آنها قدس الله اسرارهم)را مطالعه کنید و ببینید در مذهب شیعه برای حفظ تن و بدن چه احکامی مقرر آمده و صریحا میرسانند که واجبتر از هر واجبی، حفظ تن و بدن آدمی است و هر عملی که موجب ضرر تن و بدن گردد، حرام میشود.
حتی در اعمال واجبه مانند وضو وغسل و روزه و حج و غیرآنها که ابواب مفصلی در فقه جعفری دارد گاهی ساقط میگردد.مثلا در وضو و اغسال واجبه و مستحبه که مقدمه طهارت است اگر مسلمان بداند در عمل کردن آنها ضرر به عضوی از اعضاء بدن میرساند و لو احتمال درد استخوان و غیره بدهد که باعث خوف شود با شرایط وارده ساقط میگردد.یکی از موارد جواز تیمم، خوف ضرر استعمال آب است، به سبب مرض یا درد چشم یا ورم اعضاء یا جراحت و امثال آنها که بترسد از استعمال آب، یا متألم شود.
فقه جعفری اجازه نمیدهد عمدا بدون جهت شرعی، حتی سوزنی به تن و بدن فرو کنند یا ناخن را عمدا طوری بگیرند که خون ظاهر شود. حتی اجازه نمیدهد در مصائب وارده مو بکنند یا صورت بخراشند ویا خود را طوری بزنند که بدن را کبود نمایند و اگر هر یک از این اعمال را بنماید، گناه کرده و باید استغفار نموده و کفاره بدهند... حال بیایند و عکس بیاندازند که مرد عامی (خرافی و بر خلاف دستور شرع و مذهب حقه جعفری) تمام بدنش را سیخ و میخ و قمه و قداره و کارد و قفل زده و یا مردانی لباس زنان پوشیده در حجله وغیره شبیه درآورده و بگوید که اینها دستور مذهب شیعه است. اعمال مردمان عامی، خرافی و جاهل را به حساب مذهب جعفری آوردن و از دلائل بطلان مذهب قرار دادن، که مردمان بی خبر گمان کنند واقعا امامان شیعه امر به چنین اعمال زشتی نموده اند، جنایت بزرگ است.بسیاری از اعمال زشت و خرافی در مردمان عامی بر طبق قوانین قومی جاری است که مبنای اساسی ندارد، نمیتوان آن اعمال را دلیل بر خرابی و فساد اصل مذهب قرار داد. منبع:
استدلال هایی بر حرمت قمه زنی از منظر فقه شیعه
دلیل ورود خرافات و بدعت ها در عزاداری
سررشته مجالس عزاداری امام حسینعلیه السلام به دست تودههای مردم است و آنها میداندار و صحنهگردان عاشورایند. مردم برای عزاداری، شکلهای گوناگونی آفریدهاند؛ از جمله: بر سینه زدن، سینهزنی،[1] زنجیرزنی، قفلزنی، تیغزنی و قمهزنی. هیچ یک از این شکلهای عزاداری را عالمان اسلامی به مردم القا نکردند، بلکه مردم جلو افتادند و شکلی خاص به عزاداری دادند. النهایه اینکه فقها، برخی از صورتهای عزاداری را جایز یا حرام دانستند. باری، جلودار مجالس عزاداری و شکلدهنده آن، تودههای مردم بودهاند. نه در خلوص این عوام تردیدی است و نه در اخلاص آن روضهخوانان. اما هنگامی که چیزی به دست این عوام و آن عوامزدگان افتد، از خلوص و خالص بودن میافتد و دستمالی میگردد و با هر دستی، چیزی بدان افزوده یا از آن کاسته میشود. تاریخ نشان داده است که طلای دین، در دست مردم، به مس تبدیل میگردد و یا مس در آن داخل میشود.
ورود خرافات و تحریفات و بدعتها به عاشورا و عزاداری، از جمله بدین علت است که مردم، میداندار عزاداری گردیده و نقشآفرین شدهاند. در حسن نیت و صداقت عوام هیچ تردیدی نیست و هر که در این تردید کند، باید در صداقت خود تردید کند. اما اینک سخن در حسن نیت عوام نیست، بلکه در ناآگاهی آنان است و هیچ گاه حسن نیت جای آگاهی را نمیگیرد و این دو، جانشین ناپذیرند. آنکه عوام را آگاه میداند، یا خود عوامزده است و یا عوامفریب.
عوام هر چه را عجیبتر و غریبتر و گزافهتر و خرافهتر باشد، بیشتر دین میدانند. ترازوی عقل مردم همواره در کار است و هر چیز دنیوی را با عقل توزین میکنند، الا دین را. به دین که میرسند، این ترازو را عاطل مینهند و بر باطل میروند. مردم میپندارند که سخن گفتن از عقل در عرصه دین، توهین به دین است و به اینجا که میرسند، عقل را تعطیل میکنند. عوام، نخستین مشتری خرافاتند و بلکه نخستین سفارشدهنده تولید خرافات. دورانتها درست میگویند: تودههای مردم خواهان دینی هستند که از حیث معجزه و اسرار و اساطیر غنی باشد.[2].
هیچ گاه چگونگی احکام دین به دست مردم نیفتاد و آنها معین نکردند که چگونه نماز بخوانیم و روزه بگیریم و حج بگزاریم. اما از آنجا که شکل معین و دقیقی برای عزاداری ترسیم نشد، میدان برای سلیقههای مردم باز شد و آنها صورتهایی به عزاداری دادند که گاه آمیخته به خرافه و بدعت است.
عزاداری، در همه جای دنیا و در میان همه اقوام، زانوی غم در بغل گرفتن است و سیاه پوشیدن و گریستن و بیتابی کردن و احیاناً بر سر و سینه زدن. عرف دنیا گواهی میدهد که عزاداری بدین گونه است؛ حتی عرف مسلمانان. هیچ گاه کسی در مرگ عزیزترینش، چاقو برنمیدارد و بر سر نمیزند. و یا قفل بر گوشت بدنش فرو نمیکند و خود را در آتش نمیاندازد. آری، ممکن است چندان بیتابی کند که پنجه بر بدن و صورت بکشد و خویش را بخراشد.
قمه بر سر زدن، تیغ بر پشت زدن، سوراخ کردن گوشت و قفل و وزنه آویزان کردن، در آتش رفتن، و مانند اینها، هر چند موجب اضرار به نفس نباشد و وهن دین تلقی نشود، اساساً عزاداری نیست. اگر در این مسائل، به تعبیر فقها، عرفْ معیار است، هیچ گاه عرفْ اینها را نشانه عزاداری نمیداند. شاهد اینکه هیچ کس در سوگ عزیزانش چنین نمیکند.
معمولاً با دو معیار به جواز یا عدم جواز این اعمال پرداخته میشود: اول اینکه آیا موجب اضرار به نفس است یا نه، و دوم اینکه آیا موجب وهن دین است یا نه. اما با معیار سومی نیز میتوان به سنجش این اعمال پرداخت و آن، اینکه آیا اعمال مزبور، عزاداری قلمداد میشود یا نه.
قمهزنی و اعمالی مانند آن، حتی اگر موجب اضرار به نفس و وهن دین نباشد، اساساً مصداق عزاداری نیست و عرف، آن را عزاداری نمیداند و در عزای هیچ عزیزی چنین نمیکند. پس اگر این اعمال هیچ اشکال شرعیای نداشته باشد، این اشکال بر آن وارد است که مصداق عزاداری نیست. اولاً باید ثابت شود که قمهزنی گونهای از عزاداری است، و آنگاه از جواز یا عدم جواز آن سخن گفت.
بهترین دلیل بر اینکه عرف، قمهزنی را عزاداری نمیداند، این است که کسی در عزای عزیزش چنین نمیکند. ممکن است گفته شود که امام حسینعلیه السلام از هر عزیزی، عزیزتر است و عزایش، سنگینتر. میگویم آری. و اضافه میکنم که «چه نسبت خاک را با عالَم پاک؟» تصدیق میکنم که مرگ هیچ عزیزی را با مرگ خونبار آن حضرت قیاس نتوان کرد. اگر در سوگ آن حضرت، نه قمه بر سر، که دنیا را هم بر سر بکوبیم، کم است. اما باید نگریست که این کار، عزاداری است یا نه.
باید از فقهایی که به جواز یا استحباب قمهزنی فتوا دادهاند، پرسیده شود که در کجا، قمه بر سر زدن و فرق را شکافتن، عزاداری خوانده میشود. کدام عرف میگوید قمهزنی، عزاداری است. البته اگر لومپنها را عرف بدانیم، قمهزنی عین عزاداری است. اما در این صورت، آنچه باقی میماند، عاشورای لومپنیستی و پوپولیستی است و فرو کشیدن عاشورا از پشت خورشید به زیر خاک.
پرسش دیگر از این فقیهان این است که اگر قمهزنی جایز یا مستحب است، این گوی و این میدان؛ بستانید و بزنید. چرا از این کار تن میزنید؟ شما این کار را خلاف شرع نمیدانید، ولی خلاف شأن میدانید و چنین نمیکنید. پس چگونه میشود که این کار، خلاف شأن شماست، اما خلاف شأن امام حسین و عاشورا نیست.
گذشته از اینکه قمهزنی اساساً عزاداری نیست، خود قمه نیز سلاح جرم است و در یک - دو سده اخیر غالباً از آن برای تجاوز و شرارت استفاده میشد. در شهرهای بزرگ، لاتها و لوطیها، برای زورگیری و باجگیری از قمه استفاده میکردند. این سلاح، که در آغاز، مانند شمشیر، از آلات مشترک بود، بتدریج به وسیلهای برای درازدستی و زورگیری تبدیل شد و سلاح آشوبگران گردید.
عبداللَّه مستوفی مینویسد: «در دورههای گذشته یکی از نشانههای بارز شجاعت و شهامتِ لوطیهایِ محلههای تهران، تظاهر در بدمستی و قمهکشی و قرق کردن چهارراههای سر محل بود».[3] در لغتنامه دهخدا نیز در ذیل واژه «قمه» آمده است: «قمه قداره کشیدن، کنایه از شرارت کردن».[4] بدین علت، در قوانین ایران حمل قمه، جرم است.
فقهای ما درباره آلات لهو و آلات مشترک در عزاداری موشکافی میکنند و برخی در استفاده از طبل و سنج، لَیْتَ و لَعَلَّ مینمایند. اینگونه ریزبینیها باید باشد، اما نه اینکه وسیله درشتی چون قمه، که آلت شرارت بوده است، نادیده گرفته شود. اگر استفاده از آلات لهو حرام است، استفاده از آلت شرارت، حرام اندر حرام است.عجیب اینکه هنگامی که بلندگو به مساجد راه یافت، عدهای از اهل منبر، سخن گفتن در پشت آن را شبههناک میدانستند و آن را «بوق شیطان» و «مزمار» مینامیدند. اما همین اهل احتیاط، به قمهزنی که رسیدند، احتیاط را از دست دادند.
سالها پیش از این، عدهای برای عزاداری، تیغ به زنجیر وصل میکردند و بر پشت خویش میزدند و خون جاری میکردند. همچنین عدهای، قفل به گوشتهای بدن خویش میزدند. شیعیان هند و پاکستان نیز آتش میافروختند و از آن عبور میکردند. بتدریج این اعمال منسوخ شد، ولی قمهزنی برجا ماند و هنوز برخی فقها آن را جایز، بلکه مستحب، میدانند. حال آنکه اگر قمهزنی جایز باشد، قفلزنی و تیغزنی و هر عمل دیگری مانند اینها، جایز خواهد بود. زیرا همه این اعمال از یک سنخ است و فتوا به جواز هر یک، فتوا به جواز امثال آنهاست. مگر چه فرقی است میان قمهزنی و تیغزنی؟ یا چه فرقی است میان سر را شکافتن و قفل در گوشت فرو بردن؟
بر این اعمال، هر نامی که نهاده شود، نام عزاداری نمیتوان گذاشت و آنها را مصداق عزاداری نمیتوان دانست. نامی که بر این اعمال میتوان نهاد، «نمایش مذهبی» است. البته نمایش، نه به مفهوم هنری آن، و مذهبی، نه به معنی آنچه در مذهب آمده است. نمایش مذهبی یعنی اعمالی که برای دیدن دیگران به نام مذهب انجام میشود. این نمایش مذهبی اگر هم به هدف عزاداری باشد، مصداق آن نیست. مانند اینکه کسی به هدف عزاداری و برای اینکه عزادار بودنش را ثابت کند، سکوت پیشه سازد. این سکوت، هرچند به هدف عزاداری باشد، مصداق عزاداری شمرده نمیشود.
اما چه شد که این آلت بدنام و وحشتناک (قمه)، به عزاداری راه یافت؟
مختصر اینکه فاضل دربندی، که عزاداری را هدف میدانست و برای آن هر وسیلهای را جایز، متوسل به قمه شد و قمهزنی را تأسیس کرد. وی معتقد بود که هدف از خلقت، اقامه عزا برای امام حسین است: «إِنَّ الدُّنیا وَ ما خُلِقَ لِأَجْلِ إِقامَةِ عَزاءِ الْحُسَیْنِ فِیها».[5] و برای گرمی عزاداری، چه بسیار دروغ گفت و نوشت و چه بسیار کارهای غیر مشروعی را مشروع نمایاند و ترویج کرد. مقداری زیاد از دروغهایش در کتاب اسرار الشهادة آمده است. کار دیگرش این بود که میخواست القا کند امامزاده قاسم، که مقبرهاش در بالای میدان تجریش تهران است، مدفن سر قاسم بن حسن، شهید روز عاشوراست. وی، به پندار خودش، دستاویزی یافته بود تا بازار عزاداری را گرمتر کند. فرهاد میرزا معتمد الدوله، شاهزاده فرهیخته قاجاری، که خود کتابی گرانسنگ درباره امام حسین دارد، زیر بار این ادعا نرفت و از او سند خواست. وی قرآنی از زیر بغل بیرون آورد و گفت: «به این قرآن قسم که این قبر، مدفن سر قاسم بن حسن، شهید وقعه طف است».[6] و سرانجام، کار دیگر فاضل دربندی، تأسیس یا ترویج قمهزنی است. مستوفی درباره او مینویسد: تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لامحاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است.[7] .
مهدی بامداد نیز درباره او مینویسد: او است که تیغ زدن را بر سر، که خلاف اصول اسلامی است و اسلام مافوق این حرفها است، در ایام عاشورا جایز دانست و خود نیز عمل میکرده است. و از این تاریخ است که مردم عوام... به تبعیت وی در ایام عاشورا به این عمل دست زدهاند.[8] .
کار دیگری که در سالهای گذشته در میان برخی عزاداران مشاهده میشود، قلاده بر گردن انداختن است و خود را کلب حسین و دیوانه حسین خواندن و سینهخیز به زیارت مرقد امامان رفتن و سجده بر آستان آنان کردن. به این عزاداران باید گفت که امام حسینعلیه السلام هرگز سگ نمیخواهد، انسان میخواهد؛ دیوانه نمیخواهد، عاقل میخواهد؛ سجدهگر بر خویش نمیخواهد؛ بنده خدا میخواهد. چنین نامها و کارهایی مصداق «سبقت از دین» است و از ترس تقصیر و قصور در دین، به غلو و افراط درافتادن و از آن طرف بام افتادن. دین برای خود حدود و ثغوری دارد و عبور از حدود آن، هرچند به قصد دینداری بیشتر، مانند داخل نشدن در حدود دین است.
با گستردگی عزاداری در سدههای اخیر و ابزارها و امکاناتی که در عصر حاضر به وجود آمده، لازم است فقهای شیعه به «فقه عزاداری» بپردازند و بایدها و نبایدهای آن را تبیین کنند. اینک حتی یک کتاب درباره فقه عزاداری وجود ندارد، حال آنکه مردم در هر سال، دو ماه به عزاداری میپردازند و احکام آن را نمیدانند.سالها پیش، هنگامی که آیتاللَّه بروجردی به صحنههایی از عزاداری در ماه محرم اعتراض کرد، عدهای بدو گفتند که ما همه سال را از شما تقلید میکنیم الا همین چند روز در ماه محرم را. دیگران هم که با بدعتها و خرافات مبارزه میکنند، متهم میشوند که مخالفت با دستگاه امام حسین و شعائر حسینی میکنند. این چنین است که عدهای عوام زده و عوام فریب، با این سخنان، دهان آگاهان را میبندند و از آنان میخواهند که دیدهها را نادیده بگیرند. چاره چیست؟
یک راه این است که حوزههای علمیه به فقه عزاداری بپردازند و همه احکام آن را استخراج کنند و در قالب رسالههای علمیه و عملیه به مردم ابلاغ نمایند. این کار باید چنان جدی گرفته شود که مخالفت عوام با آن غیرممکن شود و کسی نتواند بگوید ما در این مسئله تقلید نمیکنیم. اما این کار ممکن نمیشود مگر اینکه روحانیت اصلاحطلب گامی فراپیش نهد و ترس و تقیه را کنار بگذارد و خود را قربانی «پاکسازی عزاداری» کند. همان کاری که علّامه سید محسن امین عاملی با کتاب التنزیه فی اعمال الشبیه کرد.
منبع: آسیبشناسی دینی؛ محمّد اسفندیاری، چاپ اوّل: قم، انتشارات صحیفه خرد، 1384
------------------------------------------------------------
1.گاهی رسم بر سینه زدن چنان با حرکات متعدد و موزونی صورت میگیرد که از حالت طبیعی خارج میشود. ما این را سینهزنی مینامیم و از سینه زدن تفکیک میکنیم.
2. ویل و آریل دورانت، درسهای تاریخ، ترجمه احمد بطحایی،(چاپ پنجم: تهران سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی،1368)، ص207
3. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه(چاپ پنجم: تهران انتشارات زوار،1384)ج3،ص324
4. علی اکبر دهخدا، لغت نامه،ج11،ص17757
5. اسرار الشهاده، ص5. نیز بنگرید به ص115.
6. شرح زندگانی من، ج1، ص276
7.همان
8. مهدی بامداد،شرح حال رجال ایران درقرن12و13و14هجری(چاپ دوم:تهران،انتشارات زوار،1357)، ج4، ص138
منبع:http://ghamezani.blogfa.com/post-21.aspx
اولاً صمیمانه، عمیقاً به همهى برادران و خواهران حاضر در این محفل گرم و صمیمى و سرشار از عشق و محبت، به مناسبت میلاد صدیقهى طاهره حضرت فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها) و همچنین ولادت فرزند پرافتخار و سربلندش، امام عزیزمان (رضوان اللَّه تعالى علیه)تبریک عرض میکنم و از برادران عزیزى که با هنرنمائى و برنامههاى خودشان ما را از کوثر محبت اهلبیت (علیهمالسّلام) سیراب کردند - چه خوانندههاى عزیز، چه شعرائى که این شعرها را سروده بودند - تشکر میکنم.
حقاً عرصهى محبت اهلبیت عرصهى شایستهاى براى هنرنمائى است و در میان این مجموعهى نور، محبت فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها). جاى ابراز هنر، ابراز ذوق و ظرافت طبع حقاً و انصافاً همینجاست. فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها) کلمةاللَّهِ پرمضمون و مانند یک دریاى ژرف و عمیق است. هر چه فکر انسان، ذوق انسان، طبع ظریف صاحبان طبع در این زمینه کنکاش بیشترى کند، تدبر و تأمل بیشترى کند، گوهرهاى بیشترى به دست خواهد آورد. البته توصیهى همیشگى ما این است که ژرفپیمائى در این اقیانوس نور و معنویت به کمک احادیث اهلبیت باشد. همانطورى که در یکى از اشعارى که آقایان خواندند، این مضمون بود، که معرفت این خاندان هم در اختیار خود این خاندان است؛ از آنها فرا بگیریم. آنها را معرف خودشان قرار بدهیم. تأمل کنیم، دقت کنیم تا به صورت عمیق و ژرفى این کلمات و این معانى را بفهمیم. شعراى عزیز ما، مداحان و ستایشگران اهلبیت (علیهمالسّلام) که این افتخار را دارند که به کلمات و به روایات اهل بیت مراجعه کنند، تأمل کنند، تدبر کنند، از اهل بصیرت و معرفت براى ژرفیابى کمک بگیرند، آن وقت ذوق، طبع لطیف، دقت نظر و کنکاش، صوت خوب و حنجرهى توانا را در خدمت اینها قرار دهند. این یکى از بهترین و شریفترین کارهاست.
در بارهى مداحى اهلبیت و ستایشگرى این انوار مقدسه و طیبه، بنده در طول این سالیان متمادى که این جلسهى شریف و عزیز و مغتنم در اینجا تشکیل میشود، صحبتهاى زیادى کردهام که تکرار آن صحبتهارا لازم نمیدانم، لیکن همین قدر عرض کنم که هر چه ما جلو میرویم، نقش ارتباطگیرى با هنر بیشتر آشکار میشود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با کمک ابزار بسیار کارآمد هنر. امروز آن کسانى که پیامى براى مردم دارند؛ چه پیام رحمانى، چه پیام شیطانى - فرق نمیکند - بهترین وسیلهاى که در اختیار میگیرند، وسیلهى هنر است. لذا شما مىبینید به کمک هنر، امروز در دنیا باطلترین حرفها را در ذهن یک مجموعهى عظیمى از مردم به صورت حق جلوه میدهند که بدون هنر امکان نداشت، اما با هنر و به کمک ابزار هنر این کار را میکنند. همین سینما، هنر است؛ همین تلویزیون، هنر است؛ انواع و اقسام شیوههاى هنرى را به کار میگیرند براى اینکه بتوانند یک پیام باطل را به شکل حق به ذهنها منتقل کنند. بنابراین هنر اینقدر اهمیت پیدا کرده است. منتها ما مسلمانها و بخصوص ما شیعیان، امتیازى داریم که دیگر ملیتها و ادیان این امتیاز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینى که به شکل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل میشود که این را در جاهاى دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر میشود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذارى و محتواهاى راقى. فرض بفرمائید براى کسانى که با زبان قرآن آشنا هستند، آیات کریمهى قرآن با صوت خوشى روبهرو تلاوت شود. این تأثیرش تأثیر بسیار بالائى است. ماجراى مدحخوانى و ستایشگرى مداحان ما از این باب است؛ استخدام هنر براى انتقال مفاهیم والا و باارزش که تا اعماق جان مخاطب نفوذ کند. این یک وسیله است، این یک ابزار بسیار باارزش است. ابزار است، اما آنقدر این ابزار وزن پیدا میکند که گاهى به قدر خودِ محتوا اهمیت پیدا میکند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دلها نیست. مداحىِ شما از این قبیل است. هر چه هنرمندانهتر باشد، از ابزار هنر، از صوت خوش، حنجرهى خوب برخوردار باشد، بهتر است و هر چه محتوا - آنچه که میخوانیم - آموزندهتر باشد، براى مخاطب قابل فهمتر باشد، درس آموزتر باشد، از جهت مدیریت فکرىِ مخاطبتان تازهتر و با طراوتتر باشد، ارزشش بیشتر است. البته با توجه به همان مطلبى که اول عرض کردیم، یعنى در چهارچوب تعالیم و معارف اهلبیت. لذا بازى کردن با مسئلهى مداحى سزاوار نیست. مداحى را به صورت یک کار صرفاً سطحى، شکلى، ظاهرى در آوردن، آن را عبارةٌاخراى تقلید از یک کار مبتذل غربى قرار دادن، هیچ جائز نیست. این را توجه بکنند، بخصوص جوانها که توى این صراط وارد میشوند. هیچ اشکالى ندارد که از شعرى با زبان مردم استفاه شود، لیکن با مضمون درست، با مضمون صحیح. اگر چنانچه مداح و خواننده ما و ستایشگر اهل بیت (علیهمالسّلام) از کسانى که خودشان غرق در حیرت و بدبختىاند - وادى هنرى غرب، بخصوص هنر موسیقىشان که به ابتذال کشانده شده - و در وادى حیرت و سردرگمى شیطانى و نه حیرت رحمانى هستند، این کار شریف و پاکیزه و مقدس را الگوگیرى کرد، این کار ناسزاوار است؛ کار ناشایستى است.
و نکتهى دیگرى که این را هم ما دائماً تذکر دادهایم، باز هم عرض میکنیم، این است که محتواها را محتوائى قرار بدهید که مخاطب شما استفاده کند؛ یا یک منقبت قابل فهمى، یا یک فضیلت برانگیزانندهاى از اهلبیت (علیهمالسّلام) باشد که اعتقاد و ایمان انسان را محکم کند. شما ببینید مداحان اهلبیت (علیهمالسّلام) در دوران حیات معصومین (علیهمالسّلام) بر روى چه چیزهائى تکیه میکردند. شعر دعبل، شعر کمیت، شعر فرزدق - این شعرهائى که ائمه (علیهمالسّلام) اینها را تشویق کردند - بر روى چه چیزهائى تکیه میکردند. شما نگاه کنید ببینید محتواى این اشعار یا عبارت است از اثبات حقانیت اهلبیت با دلیل، با استدلال - استدلالى که در کسوت زیبا و لطیف شعر خودش را نشان میدهد. شعر دعبل را نگاه کنید - یا بیان فضائل اهلبیت (علیهمالسّلام)؛ همینى که امروز در شعر این خوانندگان عزیز ما هم چند بار تکرار شد. اشارهى به ماجراى هل اتى، اشارهى به ماجراى مباهله، اشارهى به تعبیرات پیامبر مکرم نسبت به فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها)، یا بیان درسهائى که از زندگى آن بزرگواران میشود گرفت که نمونهى شیرینِ کاملِ نزدیک به زمانِ خودمان، شعرهائى است که در دورهى انقلاب - دورهى اوج نهضت در سال 56 و 57 - در محرم، دستهجات سینهزنى، به ابتکار خودِ مداحان، خودِ مرثیهسرایان، خود را نشان داد. دستهى سینهزنى توى بازار، توى خیابان سینه میزد، نوحه میخواند، لیکن هر کسى مىشنید، میفهمید که امروز باید چه کار کند؛ امروز باید در کدام جهت حرکت کند.
وقتى شما این هنر را - هنر صوت و لحن و آهنگ و شعر را که کار شما مجموعهاى از چندین هنر است - در خدمت این معانى قرار دهید که یا اثبات حقانیت اهلبیت را میکند، یا فضائل و مناقب اهلبیت را میگوید که دل شنونده را روشن میکند، یا معارف اهلبیت را تفهیم میکند و راه زندگى را براى مخاطب شما روشن میکند، آنوقت این بالاترین ارزش را پیدا میکند؛ آن وقت یک برنامهى مداحى شما به قدر چند ساعت سخنرانى و درس استدلالى ارزش پیدا میکند.
مسئله فقط تحریک احساسات نیست؛ هدایت ذهنهاست. البته امروز خوشبختانه من مىبینم که هم در این جلسه، هم در جلسات عزادارى و مناسبتهائى که مداحان عزیز مىآیند میخوانند، الحمد للَّه توجهات خوبى در این سالها پیدا شده، لیکن ظرفیت، خیلى ظرفیت عظیمى است. شما جوانهائى که اهل خواندن و سرودن و بیان کردن و برنامه اجرا کردن هستید، به نیاز امروز جامعهى اسلامى نگاه کنید، ببینید چقدر ملت ما، جوانها و جامعهى ما در کشاکش طوفانهاى گوناگونِ تهاجم سیاسى و فرهنگى و انواع و اقسام تلقینات و تبلیغات، به نگاه نو، به روحیهى سرشار از امید، به دل لبالب از اطمینانِ به آینده، فهمیدن راه روشن احتیاج دارد. این را همه باید انجام دهند؛ هر کسى به یک نحوى. و شما میتوانید سهم وافرى در این زمینه داشته باشید. به هر حال، مجموعههاى اساتید و پیشکسوتهاى مداحى میتوانند کارهاى خوبى انجام دهند، امیدواریم انشاءاللَّه انجام دهند.
یک نقطهى اساسى هم این است که ما وضعیت کنونى انقلاب را همواره هم در یاد خودمان داشته باشیم، هم در حوزهى شعاع گفتارى خودمان، تأثیر نفس خودمان را به یاد دیگران بیاوریم. عزیزان من! انقلاب یک حادثه در تاریخ ایران فقط نبود؛ این یک حادثه در تاریخ جهان و در تاریخ بشریت بود. بر روى این نکته من تکیه و تأکید میکنم - این شعار نیست، این تدقیق در یک حقیقت است - که این یک حادثه در تاریخ بشریت است. هر چه زمان بیشتر بگذرد، بیشتر این حقیقت روشن خواهد شد. اینجور نبود که حالا در کشورى نظامهاى طاغوتى و فاسد بودند، بعد به یک نظام اسلامى تبدیل شد. البته این بود؛ اما فقط این نبود. از لحاظ اعتقادى و معنوى، قرنهاست که دنیا را بعمد به سمت نگاه مادى و فهم مادىِ زندگى و عالم پیش میبردند، الان هم دارند پیش میبرند. این انقلاب در مقابل این موج عظیمى که با همهى قدرت مادى آن را دائم تشدید میکردند، آمد ایستاد و ضربه زد. انقلاب با مطرح کردن عَلمِ معنویت، با آن حرکتى که ترکتازانه به پیش میبردند، به آن حرکت لطمه وارد آورد و او را کند کرد. امروز شما مىبینید در همان کشورهائى که مهد گرایش مادیگرى بود، گرایشهاى معنوى به شکلهاى مختلفى بروز کرده؛ یعنى طلب معنویت، عشق به معنویت، شوق و گرایش به معنویت در آنجا در بین جوانهایشان به وجود آمده - البته این معنویت را وقتى نمیتوانند درست اداره کنند، مدیریت کنند، گرایشهاى انحرافى به وجود مىآید؛ عرفانهاى قلابى، معنویتهاى دروغین. و شیادانى هم هستند که نقش مىآفرینند - که اگر توى این شرائط اسلام و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) بتواند خود را به قلب امپراتورى مادى غرب برساند، آنجا طالب دارد، مستمع دارد، علاقهمند دارد. و این امروز در دنیا محسوس و مسلم است. اینى که مىبینید علیه اسلام این همه حمله میکنند، به نام مبارک پیغمبر اعظم (صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم) به مصداق قول مولوى:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسى بر طینت خود میتند
بر طینت خودشان مىتنند نسبت به نام مبارک آن بزرگوار. این، حادثهى جدیدى را به وجود آورده که نفوذ این نام در دنیا بیشتر شده؛ حضورش قویتر شده؛ جاذبهاش براى دل جوانها مضاعف شده و همین، گردانندگان استکبار را دستپاچه کرده که عوامل و مزدورانشان را وادار میکند که هر روز به یک نحوى عکسالعمل نشان میدهند که این نشاندهندهى هزیمت آنهاست. این از جنبهى معنوى.
از جنبهى سیاسى این است که از دورانى که مسئلهى استعمار در دنیا شروع شد - یعنى از قرن نوزدهم - که آرام آرام از حدود دویست سال قبل تقریباً مسئلهى استعمار یعنى دستاندازى به کشورهاى دیگر از سوى قدرتهائى که میتوانستند دستاندازى کنند، شروع شد، نظام سلطه سر کار آمد؛ یعنى دنیا تقسیم شود به دو بخش؛ یک بخشِ گردنکلفت و زورگو و سلطهگر، یک بخشِ ضعیف و توسرى خور و سلطهپذیر. انقلاب اسلامى شما در مقابل این حرکتى که به حرکت طبیعى دنیاى سیاست تبدیل شده بود، ایستاد. اینى که شما مىبینید امروز در خیلى از کشورها صداى مرگ بر آمریکا بلند میشود، این چیز جدیدى است؛ این مخلوق حرکت ملت ایران است. چنین چیزى وجود نداشت. اینى که شما مىبینید امروز در همهى دنیا، چه در کشورهاى اسلامى، چه حتّى در کشورهاى اروپائى، سیاست آمریکائى منفورترینِ سیاستها و سران کشور آمریکا منفورترینِ سیاستمداران دنیا هستند، این ناشى از این حرکت عظیم ملت ایران است. اینجا بود که اول، شاخِ ابرقدرتىِ ابرقدرتها را شکست، نظام سلطه را به چالش طلبید. چرا؟ چرا قدرتهاى بزرگ مثل آمریکا و دیگران با کشورهائى که همیشه سلطهپذیر بودند، باید از موضع قدرت حرف بزنند؟ توى ایرانِ خود ما سران ذلیلِ روسیاهِ رژیم طاغوت، براى تصمیمگیریهاى مهمشان اقدام نمیکردند، مگر اینکه قبلاً با سفیر آمریکا و سفیر انگلیس در ایران مشورت کنند. چرا؟ چرا یک ملت با توانائیهاى خود، با ذخائر فرهنگى و مادى و معنوى خود، بایستى تابع و تسلیم یک قدرت بیگانه شود؟ چرا؟ این «چرا» را اول، انقلاب اسلامى گفت.
حالا این، دو نمونه از تأثیرى که انقلاب شما ملت ایران از جنبهى معنوى و از جنبهى سیاسى در حرکت عمومى جهان و نه فقط در تاریخ ایران، باقى گذاشته. این دو نمونه، نمونههاى دیگرى هم دارد که حالا وقت تفصیلش نیست.
این اقدام بزرگ انجام گرفت، دشمنىها هم با او شروع شد؛ مقاومت متقابل هم شروع شد. رهبرىِ شگفتآور امام بزرگوار در سختترین دورانها توانست این حرکت را با کمال قدرت حفظ کند و پیش ببرد و پیش ببرد. ملت ایران، جوانان این کشور، حقیقتاً سخن امام بزرگوارشان را نیوشیدند؛ از دل و جان آن سخن را پذیرفتند، فهمیدند و دنبال کردند. خیلى هم تلاش شد که مردم را منحرف کنند، منصرف کنند، راهشان را عوض کنند، باورشان را بگیرند، نشد؛ تا حالا نشده، بعد از این هم انشاءاللَّه نخواهد شد. این حرکت ادامه پیدا کرده و این دشمنیها هم روز به روز به شکلهاى مختلف وجود داشته. ما مثل آن دوندهاى هستیم که به طرف مقصدى دارد حرکت میکند، ولى عدهاى نمیخواهند او برسد و دائم سر راهش مانع درست میکنند؛ از رو مانعها میپرد، هى سنگ بهش میزنند، هى او را ملامت میکنند؛ از اطراف به او فریاد میزنند: نرو، نمیرسى، فایدهاى ندارد؛ او هم گوشش بدهکار نیست؛ زخمها را میخورد، دردها را تحمل میکند؛ اما راه خودش را ادامه میدهد و میرسد. ملت ایران مثل یک چنین دوندهى قهرمانى تا امروز عمل کرده؛ پیش رفته.
خوب، در یک چنین وضعیتى، دلسوزان این کشور، دلسوزان این ملت، علاقهمندان به آرمانهاى اسلامى و انقلابى و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) وظیفهىشان چیست؟ همه وظیفه دارند این راه را براى روندگان، یعنى براى ملت ایران تسهیل کنند. سیاستمدارها یک جور، دولتمردان یک جور، علماى دین یک جور، دانشمندانِ دانشگاهها یک جور، روشنفکران یک جور، قشرهاى مختلف یک جور. یکى از اثرگذارترینها هم این جامعهى گویندگان مذهبى، سرایندگان مذهبى، پرچمداران عشقِ به اهلبیت (علیهمالسّلام) که در شادى و عزاى اهلبیت دلها را به آنها نزدیک میکنند، هستند.
آنچه که امروز لازم است، این است که همه این وظیفه را بشناسند، بدانند که ما کجا هستیم. یک عدهاى غفلت میکنند، نمیفهمند که ما این همه حرکت کردهایم، پیش آمدهایم؛ نمیفهمند که ما هنوز راه طولانىاى در پیش داریم؛ نمیفهمند که ما دشمن داریم، دشمن از تنبلى ما، از غفلت ما، از اختلاف ما، سوء استفاده میکند. مخاطب بیشتر این حرف شخصیتهاى مطرح جامعه - سیاسى و فرهنگى و غیره - هستند که باید مراقب حرف زدنهاى خودشان، مراقب نوشتنهاى خودشان، مراقب موضعگیریهاى خودشان باشند. اتحاد و اتفاقى که رمزِ همهى پیشرفتها و پیروزیهاست، امروز بیشتر از همه براى این کشور لازم است. مسئولین کشور هم واقعاً دارند زحمت میکشند، حقیقتاً دارند زحمت میکشند. دولت، مسئولین، مدیران بخشهاى مختلف، تلاش میکنند. اگر کسى ایراد و انتقادى هم دارد، نباید آن را جورى مطرح کند که این مدیرى که در تلاش هست براى اینکه کار را بهتر انجام دهد، او را تضعیف کند. اختلافات غالباً از هوسهاى نفسانى بر میخیزد. اگر کسى بگوید این عمل من که اختلافانگیز بود، تفرقهانگیز بود، براى خداست، این را باور نکنید. تفرقهى بین مؤمنین کارِ خدائى نیست، براى هدفِ خدائى انجام نمیگیرد؛ کار شیطانى است؛ کار شیطانى است. ایجاد بغضاء و کینه بین مؤمنین، فضاى اختلاف را به وجود آوردن، این کار شیطان است، کار خدائى نیست. کار خدائى همدلى است. یک نفر یک کارى دارد، مسئولیتى را بر عهده گرفته، دیگران باید کمک کنند تا کار را خوب انجام دهد. اگر ضعفى داشت، به او تذکر دهند؛ اما نگذارند او تضعیف شود. این کسى که این عَلم را بر دوش کشیده، بلند کرده، همه باید کمکش کنند؛ یکى عرقش را پاک میکند، یکى بادش میزند. اگر دیدند که در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه میکند، راهش این نیست که یک مشتى هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون کنند. راهش این است که کمکش کنند این اشکال برطرف شود؛ این نکته را باید همه توجه کنند، بخصوص کسانى که در عرصهى سیاست و در عرصهى فرهنگ و در عرصهى رسانه و در عرصههاى گوناگون نقش و حضورى دارند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم ما را از شناسندگان و دوستداران و ارادتمندانِ اهلبیت (علیهمالسّلام) قرار بده؛ ما را با این ایمان و اعتقاد زنده بدار و با این ایمان و اعتقاد بمیران؛ ما را در دنیا و آخرت از آنها جدا مفرما. پروردگارا! وظائف ما را براى ما تسهیل بگردان؛ آنچه که از ما سؤال خواهى کرد، ما را بر انجام آن موفق بدار؛ قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود گردان.والسّلام علیکم و رحمةاللَّه سایت رهبر بزرگوار و حکیم انقلاب