......زشتی این اعمال مخصوصاً وقتی است که به پای دین حساب شود و به اسم طاعت و عبادت صورت یابد. ائمّه ما به ما دستور دادهاند که: کُونُوا زَیْناً لَنا وَ لا تَکُونُوا شَیْناً عَلَیْنا. یعنی برای ما زینت و آفرین باشید نه باعث سرافکندگی و مذلت. و علاوه بر این ما را امر کردهاند اعمالی بکنیم که بگویند: خدا جعفر بن محمّدعلیه السلام را رحمت کند که چه نیکو اصحاب و پیروانش را ادب آموخته. و در عین حال از هیچکدام از ائمّه ما روایت نشده که به پیروان خود اجازه چنین کارهایی را داده باشند یا خود ایشان به این کارها برخاسته باشند و یا در زمانشان علناً یا مخفیانه کسی یا کسانی به این کارها برخاسته دستهبندی کرده و در ملأ عام آبروی اسلام و تشیع را برده باشند. هرگز! هرگز! حتی در زمان آزادی شیعیان نیز با آنکه برای اعمال خود مانعی نمیدیدند مانند زمان مأمون و اوائل دولت بنیعباس چنین اعمالی سابقه ندارد. با هزار اگر - اگر فرض کنیم که این اعمال حرام هم نباشد، بدون شک چیزهایی است که باعث ننگ و عار مذهب بوده مردم را از چنین دینی بیزار میکند و حتماً زبان بدگویی را به روی دین ما خواهد گشود. شک نیست که این اعمال، این دستهبندیها این سینه زدنها، این به سر کوفتنها، این زنجیر زدنها و قمه کشیدنها، این بیآبروگریها آن هم در برابر مردم و در معابر عام (مخصوصاً این روزها در ایران در معرض انظار تمام دول خارجی - مترجم) و این وحشیگریها و بربریتها و تمام این اموری که خدا و پیامبر و امامان هیچکدام به آن راضی نخواهند بود و بدتر از همه نسبت دادن این امور به همان بزرگواران، بدترین گناهان و فجیعترین خیانات و پرعقابترین معاصی است.
عزادارای بر امام حسینعلیه السلام و اقامه ماتم آن بزرگواران با وقوع این همه فجایع، مستحب نخواهد بود، بلکه حرام نیز هست. دین اسلام دین عقل است. مسلمان واقعی یعنی عاقل کامل. بنابراین هر کاری که مخالف عقل باشد بدون شک حرام و اگر از ائمّه نیز درباره آن تحریمی نشده باشد به پیروی از عقل ما مجبوریم که از آن دوری جوییم. با طبل و شیپور و بوق و کوس در برابر مردم بیرون آمدن و این وحشیگریها را در آوردن چه در ایران و چه در عراق چه در مکه و چه در آفریقا هرجا که باشد حرام و مخالف دین و شرع است.
کتاب المجالس السنیه (کتابی است بسیار بزرگ و نیکو که برای اصلاح وضع عزاداری و روضهخوانی و غیره از طرف نویسنده محترم کتاب منتشر شده است. مترجم) را که منتشر کردهایم در آن هیچ مقصودی نداشتهام جز اینکه این اخبار نادرستی را که بر سر منابر به ائمّه نسبت میدهند تصحیح و درست کرده باشم، جز برای اینکه از این زیادهرویها و افراطها جلوگیری کرده باشم و جز برای اینکه از این آبروریزیها به نام اسلام ممانعت به عمل آورده باشم. اکنون کسانی برخاستهاند و به من تهمت میزند که میخواهد اخبار را نسخ کند و از اجرای اعمال دین جلوگیری کند و غیره. شما را به خدا ببیند چگونه تهمت میزنند.
خدا خود میداند و بندگان راستگو و درست کردار او نیز همه میدانند که من در این گوشه انزوا نشسته مال و جان و عمرم را فقط و فقط وقف انتشار احکام خدا و پراکندن حقایق کردهام و در این کار نیز از هیچ کس کمکی نخواستهام و هیچ قصدی جز این ندارم. در این کار نیز مقصودم جز تهذیب این اخبار دروغ و جلوگیری از این منهیات و ممانعت از این بیآبروییهای به نام اسلام چیز دیگری نیست و میکوشم که ذاکرین و وعاظ، همه کسانی باشند که توجه همه را جلب کنند و گوشها و قلبها را به خود جذب کنند و در عین حال باعث افتخار و مفخر اسلام باشند نه باعث ننگ آن. میکوشم که این روضهها و این عزاداریهای آنان خود یک عبادتی باشد خالی از هر گونه شائبه و ریب و قصد دیگری. اقامه عزا برای امام حسینعلیه السلام چیزی جز ذکر مناقب آن بزرگوار و مقاصد مهم آن سرور و فهماندن اینکه چرا او خود را به کشتن داد چیز دیگری نیست و اگر چنین باشد و بالای منابر جز اینها سخنانی رانده نشود بدون شک این خود یک وسیله ترویج از اسلام است و از این گونه مجالس است که باید حمایت و پشتیبانی کرد و برعکس بر پای داشتن این گونه مجالس به نام دین برای کارهای نامشروع باز بدون شک بزرگترین ضرر را به پیکر اسلام وارد میآورد و من برای نمونه یکی از این مجالس عزاداری واقع و منابر حقیقی را که خودم در آن حاضر بودم، ذکر میکنم:
در شهر بعلبک در مجلس فاتحه یکی از بزرگان همان شهر حاضر بودم یک نفر واعظ دانا و زبردست یکی از خطب نهج البلاغه را که درباره صفت اموات بود خیلی خوب و بدون غنا و آواز خواند. یکی از دانشمندان مسیحی که در آنجا حاضر بود به رفیقش گفته بود من نه از بلاغت و فصاحت این خطبه که انشاء مرد بزرگی است در شگفتم و نه از روانی کلام این ناطق، بلکه تنها چیزی که مرا متعجب میکند این است که چرا این ناطق مانند معمول سایرین خطبه خود را به آواز و با غنا نخواند؟ همین مرد میگفت که ما گمان میکردیم شما همه مانند یکدیگر هستید و برای همین از آوازهخوانی نکردن این ناطق در تعجب آمدم. البته این سخنان یک مرد مسیحی است که نمیداند ممکن است در بین وعاظ و ناطقین نیز کسانی باشند که مفخر شیعه میباشند و همه کس میتواند از سخنانشان استفاده کند و بر معلومات خود بیفزاید. او چه میداند که کسانی هم هستند که هرگز به خواندن این روایتهای غلط راضی نمیشوند؟ روایتهایی مانند روایتی که شمر در آن به امام حسین میگوید: بعدک حیا یا ابن الخارجی. و یا حدیث تعداد جراحات وارده بر زینب و یا حدیث مکالمه زینب با عباس در هنگامی که شمر برای او و برادرش امان آورده بود یا حدیث آمدن زینالعابدینعلیه السلام در شب سوم عاشورا با قوم بنیاسد برای دفن پدرش و حدیث آمدن مرغان و غوطه خوردن در خون سید الشهدا و غیر از این از احادیث و روایات مجعوله و دروغی که روز و شب بر منبرها خوانده میشود و کسی نیست که از آن جلوگیری کند.
بعضی برای اینکه امر شاخسینی و یا زنجیر و سینه زدن را مستحب نشان بدهند، بدون هیچگونه فکر و تعقل، قضیه فصد و حجامت را برای ما مثال میزنند و میگویند چون حجامت که یک نوع آزار بدن است مجاز و حتی مستحب است پس شاخسینی و اعمال دیگری نیز که به بدن آزار نمیرساند ولی مستحب است اشکالی نخواهد داشت. غافل از اینکه خود حجامت در وقتی مجاز خواهد بود که دکتر و طبیب دستور صریح بدهد یعنی معلوم شود که اگر شخص حجامت نکند خواهد مرد. در این صورت است که حجامت کردن مجاز است و گرنه در غیر این صورت حجامت کردن هرگز مستحب نبوده و حرام است. تازه این حجامت کردن است که درباره آن ممکن است طبیبی تشخیص صلاحیت بدهد و آن را مجاز بداند ولی آیا شاخسینی و زنجیرزنی یا سینهزنی آن هم در معبر عام که جز یک دیوانگی نیست میتواند مورد صلاحیت واقع شود و آیا هیچ طبیب و دکتری میتواند آن را تجویز کند و دستور بدهد. حجامت خود یک امر حرام است ولی اگر طبیب حاذق دستور داد مجاز میشود ولی آیا دکتری هم هست که شاخسینی و زنجیرزنی و سینهزنی را که در اصل دین حرام است تجویز کند و برای رفع مرض دستور بدهد؟ وای از این نادانیها وای از این بدبختیها فرض میکنیم دکترها و اطباء نیز چنین کارهای زشتی را تجویز کنند ولی آیا این گردنکلفتهایی که قمه و زنجیر را به سر و سینه خود میکوبند چه مرضی دارند که برای خوب شدن آن اقدام به این کار میکنند و چه دردی دارند که این راه معالجه و مداوای آن است؟
این امور بدون شک نه فایده دنیوی دارند و نه فایده اخروی. در دنیا باعث مرض و کوری و سینه تنگی و قوز درآوردن و در آخرت نیز باعث عذاب سخت الهی خواهند بود. برعکس کسانی که مردم را خر کرده و برای این امور هم فایده دنیوی و هم اجر اخروی قائل شدهاند گفتار این کسان بیشباهت به گفته آن صوفی نیست که: سیبی دزدید و همان را صدقه داد. حضرت امام جعفر صادقعلیه السلام علت این امر را از او پرسید او در جواب گفت من یک سیب دزدیدم در اثر آن برای من یک گناه نوشتند زیرا که خدا در قرآن میفرماید: «وَمَن جَآءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا».[4] و وقتی که آن را صدقه دادم ثواب برای من نوشتند. زیرا که خدا در قرآن میفرماید: «مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُو عَشْرُ أَمْثالِهَا»،[5] پس در این میانه، 9 ثواب برای من باقی خواهند ماند. ولی حضرت صادقعلیه السلام به او گفتند این عقیده تو بسیار نادرست و حرف تو بسیار غلط است. زیرا که خداوند در قرآن میفرماید که: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ».[6] و تو علاوه بر اینکه متقی نیستی چون دزدی کردهای یک گناه در اینکه چرا دزدی کردهای برایت مینویسند و یک گناه دیگر در اینکه چرا در مال غیر تصرف نابهجا کردهای.
کسانی نیز در این باره میگویند تنها امور بزرگ و بلایای بسیار سخت است که پاداش بسیار نیک و جزای خیر دارد ولی باید گفت که این گونه استدلال اصلاً با این موضوع رابطه و سازشی ندارد؛ زیرا که مراد از بلای بزرگ مصائب و سختیهای زندگی، مانند مرگ فرزندان و از بین رفتن اموال و کشته شدن و تسلط ظالم بر انسان و غیر اینهاست و این چه ربطی با این گونه امور و این تکالیف شاق و مضر دارد و این خبر که «بلا دیدهترین مردم نخست انبیاء و پس از آن اولیاء و اوصیا هستند» نیز به این موضوع ما ربطی ندارد.
راستی خندهآور است کسانی که بدون فایده و بیمقصد به سر و کله خود میکوبند و اعمال فجیع و نامشروع را با کمال جسارت انجام میدهند، خجالت که نمیکشند هیچ، خود را با انبیا و اوصیا نیز میخواهند برابر دانسته در یک ردیف قرار دهند.
دانسته شد که هر کار و عملی گرچه دینی نیز باشد وقتی به درجه عسر و حرج و سختی و مشقت رسید تکلیف از گردن شخص ساقط میگردد.
و همان فعل که قبلاً واجب بود اکنون ترک آن واجب میگردد. کسانی در این مورد اشکال تراشیده قضیه ورم کردن پاهای حضرت رسول را از اثر طول قیام در نمازها مثال و شاهد میآورند ولی به این اشخاص باید گفت این موضوع بر فرض هم که صحیح باشد بدون شک اتفاقی بوده اینکه پیغمبر همیشه این قدر در نماز میایستاده که پایش ورم میکرده است. چرا که در صورت عمد و از روی قصد این کار به راستی برای رسول خدا نیز جایز نبوده است. چه کاری که منافی عقل و منطق باشد برای هر کس ناشایست و نادرست است.
از همین رو فقها و علمای اسلام دستور دادهاند که اگر در اثر وضو ساختن حس کردی که دستهایت خشکه شده ترک میخورد نباید وضو بگیری و باید به همان تیمم اکتفا کنی، با وجود اینکه ترک خوردن دست در مقابل شکاف دادن سر و خراشاندن سینه و پشت چندان قابل اهمیت نیست. چگونه آن را جائز ندانیم و این امور شنیع را مجاز بشماریم؟ و هم چنین کسانی آن گریههای بیپایان زینالعابدینعلیه السلام را در عزای پدرش که به بیهوشی و غش کردن منجر میشد و خودداری آن حضرت را از طعام دلیل این موضوع میگیرند و میخواهند ثابت کنند که بنابراین زخم زدن بر سر خود برای عزاداری امام جائز است ولی نباید فراموش کرد که این اخبار باز اگر صحیح هم باشد (چه در صحت این اخبار شک است) در این باره امامعلیه السلام بیاختیار بوده است و در فراق پدر بزرگوار خود بیتاب میگردیده است. و باز کسانی زخم شدن چشمهای حضرت رضاعلیه السلام را در اثر گریه بر جدش دلیل میآورند.
باز این نیز اگر درست باشد جوابش همان است. کسانی همین موضوع را عَلَم کرده و میگویند حضرت رضاعلیه السلام چشمان خود را از زیادی گریه مجروح سازد ولی ما که شیعیان او هستیم نکنیم؟ در جواب این اشخاص باید گفت چه موقعی پیش آمده که ما بینیم شما خودتان گوشه از سرتان را زخمی کنید و یا برای یک دفعه هم شده محکم به سینه خود بکوبید و یا بر سر خود بزنید؟ بدون شک کسانی که این سخنان را میگویند هرگز خود به این کارها راضی نیستند و این تنها عوام جاهل و مردمان بیسوادند که از این سخنان فریب خورده و به هر کار ناشایستی دست میزنند. آری، به ایشان باید گفت: چرا این کارهای نیک و خوب را خودتان انجام نمیدهید و به مردم واگذار میکنید. خدا هم در قرآن میفرماید:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ[7] یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ».[8] .
پس بدون شک اگر این امور به راستی ثواب داشت و در دنیا و آخرت مضر نبود سزاوار بود که علما و فقها نیز به آن مبادرت کنند و خود پیشقدم باشند. کفن بپوشند و سنج و دهل و شیپور به دست گرفته پیشاپیش همه بر سر و کله بکوبند و دیگران را نیز به این کار تشویق کنند، زیرا که علما و فقها بیش از همه شایسته برای این گونه کارها هستند و اکنون که همه این کارها را نمیکنند خوب بود اقلاً یکی دو نفر هم شده از علما برای نمونه این کارها را میکردند، ولی باید گفت که همین یکی دو نفر هم هرگز به این کارها نپرداختهاند و هرگز در این اعمال شنیع خود را برای دیگران سرمشق قرار ندادهاند، حتی هیچ یک از آنان دیده نشدهاند که در مجالس عزا و سوگواری کمی محکم به پیشانی خود بزنند تا پیشانی ایشان سرخ شود. آری، همین کار را هم نمیکنند. میرزای شیرازی در گذشته و تمام علمای نجف در همین امروز فتاوی صریح در تحریم تمام این اعمال صادر کرده و اعلامیههای دور و دراز بیرون دادهاند.
و در گذشته نیز هیچ یک از علما و فقها و مجتهدین دستور و فتوایی برای این امور ندادهاند جز آنکه آنها را رسماً حرام کردهاند. و من خود خط تمام علمای بزرگ نجف را که این اعمال حتی لطمه زدن به صورت را نیز حرام کردهاند، دیدهام و این خطوط همه اکنون نیز در نزد ورثه مرحوم حاج باقر صحاف که در حجره صاحب مفتاح الکرامه مقیم بود (و هم او بود که این موضوع را استفتاء کرده بود)باقی است. از همه اینها که ذکر شد فهمیده میشود که علما هیچ وقت در برابر این اعمال شنیع ساکت ننشستهاند، ولی چه باید کرد که مردم عوام هرگز به این سخنان گوش فرا ندادهاند و این موضوع دلیل رضای آنان به این قبایح نمیتواند باشد.
این کارها و اعمال شنیع را ما حتی در زمانهای قوت و انتشار تشیع مانند زمان آل بویه در ایران و یا زمان مأمون و اوایل زمان عباسیان که از طرفی شاهان شیعه بر مردم حکومت داشتهاند و از طرفی علمای بزرگی چون شیخ مفید و سید مرتضی در آن زمانها بودهاند نیز نمیبینیم و هیچ خبری این موضوع و اثبات آن را نقل نکرده است و در صورتی که در همان وقتها در عزاداریها حتی در بغداد نیز که مرکز سنیان بوده بازارها را تعطیل میکردند و مفصل عزاداری میکردهاند هرگز کسی نبوده که قمه بزند یا سینهزنی کند یا شنایع دیگر انجام دهد.
علمای نجف همگی از آقای سید ابوالحسن اصفهانی گرفته تا کاشف الغطا و میرزای قمی همه در رسالههای خود و در استفتائات این اعمال را حرام کردهاند و اگر سخن ما را باور ندارید هم الآن نیز سؤال کنید و از آنان جواب بخواهید تا ببینید چگونه به شما جواب خواهند داد.
کسانی نیز میگویند تمام این کارها - راه انداختن این دستهها و انجام دادن این فجایع - چون بهپا داشتن شعائر اسلام است اشکالی نخواهد داشت، ولی فراموش نباید کرد که حتی امور واجب نیز در مورد ایذاء و اذیت نفس ساقط میشود. روزه در هنگام مرض و وضو در بودن زخم و حج در هنگام ناامنی همه ساقط میشود که هیچ عمل آنها نیز حرام است چه رسد به این امور مستحب. به این کسان باید گفت که مثل شما مثل آن کسی است که انگورهای وقف مسجد را شراب کرده و میفروخت و چون از او علت کار را پرسیدند، گفت چون وقف مسجد است و فایده فروش آن صرف مسجد خواهد شد حرام که نیست هیچ، خوردنش هم مستحب است.
آری، ما در این باره از پیشوایان بزرگوارمان یعنی از پیامبر اکرم و از ائمّهعلیهم السلام که فرمودند دین اسلام دین آسان و ساده است و میگفتند: سعی کنید که باعث افتخار ما باشید نه باعث مذلت و سرافکندگی ما، و باز میفرمودند: ایذاء به نفس و آزار بدن حرام است، پیروی میکنیم و فرمانشان را به کار میبندیم. نه خود را اذیت میکنیم نه آزاری بر نفس خود وارد میآوریم و نه باعث ریختن آبروی آن بزرگواران میشویم.
این بود آنچه میخواستم به طور مختصر در اطراف اعمال شنیعی که در عزاداریهای دروغین به نام دین بجا میآید بنویسیم و به طور ساده از راه دین آنها را رد کنم. شکر و سپاس خدای را که کار به اتمام رسید.
تاریخ 18 شهر محرم الحرام سال 1346 در شهر بیروت به دست این فقیر درگاه پرورگار حسن حسینی عاملی، که خدا از سر تقصیراتش بگذرد، تمام شد. وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی سِیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَّلَمَ. http://ghamezani.blogfa.com/post-19.aspx منبع:
متن کامل کتاب التنزیه به همراه ترجمه آن به نام «عزاداری های نامشروع»
تبلیغات فراگیر دربارة دانشمند مصلح دمشق چنان مؤثر افتاد که حتی گروهی از گویندگان مذهبی در مسجدها به بیان گمراهیهایش پرداختند و برخی از مردم با گرو نهادن خانة خود و به دست آوردن اندکی پول، در جهاد نامقدّس ضد سید محسن شرکت جستند. ولی از آنجا که حق با سید بود، بالاخره پیروز و سربلند شد. تا آنجا که پس از اندک زمانی، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(که در آن زمان مقام ریاست تامه و مرجعیت عامه را داشتند) به طرفداری از امین عاملی وکتاب بیداری بخش او فتوا صادر کرد و با صراحت گفت:"إنَّ استعمالَ السّیوف و السلاسل و الطُبُول و الأبواق و ما یَجری الیومَ أمثالُهُ فی مَواکِبِ العَزاء بیوم عاشورا إنَّما هو مُحرم و هو غیر شرعی؛ یعنی:به کاربردن شمشیرها(= قمهزنی) و زنجیرها و طبلها و بوقها و کارهایى مانند این امور که امروزه در دستههاى عزادارى و در روز عاشورا معمول است همه حرام و غیرشرعى است."(قمه زنی سنت یا بدعت، ص86)
"رسالة التنزیه" فی تنقیة الشعائر الحسینیة
العلاّمة السید محسن الأمین العاملی(قده)
هذه الرسالة موقف من مواقف الإصلاح الکبرى التی وقفها المجتهد الأکبر السید محسن الأمین مذ بدأ حیاته العملیة بعد نیله إجازة الاجتهاد المطلق من النجف الأشرف. وهی رسالة أُعدت لتنقیة المراسم الحسینیة مما لحق بها من أمور دخیلة....
ترجمه کتاب از جلال آل احمد با نام
عزاداریهای نامشروع
ترجمه رساله التنزیه ، توسط زندهیاد جلال آل احمد به عمل آمده و در واقع این ترجمه، نخستین اثر قلمی چاپ شده از آل احمد است که پس از مراجعت وی از نجف اشرف به آن پرداخت و در آذرماه 1322 تحت عنوان عزاداریهای نامشروع، از سوی انجمن اصلاح منتشر گردید. خود آل احمد در مثلاً شرح احوالات در این باره مینویسد: جزوهای ترجمه کرده بودم از عربی به اسم عزاداریهای نامشروع، که سال 22 چاپ شد و یکی دو قران فروختیم و دو روزه تمام شد....
پیش از انقلاب، گویا دوستان آل احمد امکان تجدید چاپ و نشر آن را نیافتند و در ضمن مجموعه آثار آن زنده یاد، آن را منتشر نساختند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم ترجمه این رساله، فقط یک بار از روی نسخه خطی - رونوشت - موجود در نزد استاد شمس آل احمد، برادر گرانقدر جلال آل احمد، توسط آقای «سید قاسم یاحسینی» در بندر بوشهر چاپ شد که به طور طبیعی از توزیع محدودی برخوردار بود. و به هر حال ما با استفاده از فرصتی که هماکنون و پس از پخش بیانات تاریخی حضرت آیتاللَّه خامنهای دام ظله الوارف - در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران - به دست آمده است، به نشر آن اقدام میکنیم تا هم روشن شود که فقها و علمای بزرگوار پیشین هم، قمهزنی و اعمال مشابه آن را بدعت و امری خلاف و غیر مشروع میدانستهاند و هم نسل جوان ما آگاه گردد که بیان حقیقت همیشه یک واجب الهی، بر عهده علما و فقها اسلامی بوده است.... در مورد ترجمه رساله به فارسی باید توجه داشت که این نخستین اثر قلمی مرحوم آل احمد است و گویای چگونگی نثر نیم قرن پیش - 1322 - تواند بود و بیشک اگر جلال آن را بعدها ترجمه میکرد، از نثر بهتر و جالبتری برخوردار میشد. امید است که خداوند این خدمت را از علّامه امین و زنده یاد آل احمد بپذیرد. قبل از ورود به ترجمه مجددا این نکته را متذکر می شویم که این ترجمه بدان علت که اولین کار جلال آل احمد بوده دارای کاستی ها و اغلاطی است و به همین جهت ما قصد داریم ترجمه صحیح تری از اثر گرانقدر را ارائه نمائیم که انشاء الله در آینده ای نزدیک به دوستان تقدیم خواهد شد.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سپاس خدا را و درود بر پیغمبر ما محمّدصلی الله علیه وآله. خداوند در همه جا نهی از منکر و بازداشتن مردم از کارهای بد را قلباً و لساناً و در هر حال و حتیالامکان واجب فرموده است. بزرگترین گناهان این است که انسان بدعتها را بجای امور مستحب گرفته و یا امور مستحبی را بدعت وانمود کند. از طرفی چون شیطان و یارانش همیشه در صدد ترویج امور منکر و زشت هستند و در هر مورد راه بخصوص آن را خوب میشناسند مردمان دیندار را نیز از راه دین گول زده و از راه در میبرند و این خود بهترین راه گمراه کردن مردم است و کمتر عبادت و سنتی هست که شیطان با وساوس خود در آن دخالت نکرده آن را فاسد ننموده باشد. از جمله این امور یکی موضوع عزاداری برای امام حسینعلیه السلام است. در این مورد چون شیطان و یارانش با همه کوشش و تلاش خود نمیتوانستند کاملاً پیروز شوند، تصمیم گرفتند مردم را وادار کنند که در این موضوع بدعتها و منهیات و اعمال شنیع بسیاری وارد نمایند. و به این طریق سود و ثوابهای آن را از بین برده اموری را در آن وارد کردند که نه تنها تمام مسلمانان بلکه تمام ملل دیگر نیز آن اعمال را شنیع و زشت میدانند. علاوه بر زشتی، این امور اغلب از چیزهایی است که در قرآن و سایر اخبار رسماً از آنها نهی شده و به عملکنندگان آنها وعده عذاب داده شده است. این امور منهیه که در این عزاداریها فراوان اتفاق میافتد، از قرار زیر است:
1. کذب و دروغ گفتن. اخبار دروغ و نادرستی که دروغ بودنشان از روز، روشنتر است و نه در کتابی نوشته شده و نه در جایی نقل گردیده است و با وجود این، شب و روز بر سر منابر و در میان مجالس بدون رادع و مانعی خوانده میشود و این خود به تنهایی از بزرگترین معاصی است مخصوصاً وقتی که نسبت به خدا و پیغمبر و امامعلیه السلام نیز باشد که مبطل روزه نیز میگردد.
2. آزار نفس و اذیت کردن بدن که همان زدن به سر یا سینه میباشد. بدتر از این سینه و سر کوفتن، قمه زدن و شاخسینی است که در نتیجه ریزش خون اغلب علت ایجاد امراض و یا زخمهای منکر ناعلاج میگردد. و یا چون زنجیر زدن (یعنی با آن زنجیرهای نکره به پشت یا به سر و صورت کوبیدن و یا به سینه زدن) و سینهها را خراشانیدن و زخم کردن و غیر اینها. حرام بودن این امور عقلاً و نقلاً ثابت است. یعنی حفظ نفس از ضروریات ششگانه اسلامی به شمار میرود؛ مخصوصاً که دین اسلام دین سهل و ساده است و پیغمبر فرموده: «جِئْتُکُمْ بِالشَّرِیعَةِ السَّهْلَة السَّمْحاءِ». یعنی من برای شما دین بسیار آسان و ساده آوردهام و رفع حرج در موارد مختلفه که در قرآن نیز میفرماید: «وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ.»[3] یعنی ما در دین امر دشواری بر شما بار نکردهایم، خود این سخن را ثابت میکند.
3. جیغ زدنها و فریادهای بلند زنان (که غالباً در پای منابر و مجالس عزا اتفاق میافتد) که علاوه بر شنیع بودن آن اصلاً گناه و معصیت کبیره است.
4. داد و فریاد و نعرههای وحشیانه با صداهای منکر است.
5. غیر از اینها که شمرده شد آنچه به نام دین در این گونه مجالس موجب آبروریزی و هتک حرمت فوقالعاده دین میشود و حد و مقداری نیز نمیتوان برای آن شمرد و در هر جا بنابر چگونگی زندگی مادی و اقتصادی افراد تغییر میکند. داخل کردن این اعمال زشت و نامشروع در اقامه عزا برای امام حسینعلیه السلام از افسونهای شیطان و از گناهانی است که خدا و رسولش را به غضب میآورد. و حتی خود امام حسین نیز که در راه زنده کردن دین رسول خدا کشته شد و برای جلوگیری از منکرات و منهیات بود که این همه فداکاری کرد، هرگز از این اعمال راضی که نخواهد بود هیچ، از این کسان بیزاری نیز خواهد جست.