اولاً صمیمانه، عمیقاً به همهى برادران و خواهران حاضر در این محفل گرم و صمیمى و سرشار از عشق و محبت، به مناسبت میلاد صدیقهى طاهره حضرت فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها) و همچنین ولادت فرزند پرافتخار و سربلندش، امام عزیزمان (رضوان اللَّه تعالى علیه)تبریک عرض میکنم و از برادران عزیزى که با هنرنمائى و برنامههاى خودشان ما را از کوثر محبت اهلبیت (علیهمالسّلام) سیراب کردند - چه خوانندههاى عزیز، چه شعرائى که این شعرها را سروده بودند - تشکر میکنم.
حقاً عرصهى محبت اهلبیت عرصهى شایستهاى براى هنرنمائى است و در میان این مجموعهى نور، محبت فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها). جاى ابراز هنر، ابراز ذوق و ظرافت طبع حقاً و انصافاً همینجاست. فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها) کلمةاللَّهِ پرمضمون و مانند یک دریاى ژرف و عمیق است. هر چه فکر انسان، ذوق انسان، طبع ظریف صاحبان طبع در این زمینه کنکاش بیشترى کند، تدبر و تأمل بیشترى کند، گوهرهاى بیشترى به دست خواهد آورد. البته توصیهى همیشگى ما این است که ژرفپیمائى در این اقیانوس نور و معنویت به کمک احادیث اهلبیت باشد. همانطورى که در یکى از اشعارى که آقایان خواندند، این مضمون بود، که معرفت این خاندان هم در اختیار خود این خاندان است؛ از آنها فرا بگیریم. آنها را معرف خودشان قرار بدهیم. تأمل کنیم، دقت کنیم تا به صورت عمیق و ژرفى این کلمات و این معانى را بفهمیم. شعراى عزیز ما، مداحان و ستایشگران اهلبیت (علیهمالسّلام) که این افتخار را دارند که به کلمات و به روایات اهل بیت مراجعه کنند، تأمل کنند، تدبر کنند، از اهل بصیرت و معرفت براى ژرفیابى کمک بگیرند، آن وقت ذوق، طبع لطیف، دقت نظر و کنکاش، صوت خوب و حنجرهى توانا را در خدمت اینها قرار دهند. این یکى از بهترین و شریفترین کارهاست.
در بارهى مداحى اهلبیت و ستایشگرى این انوار مقدسه و طیبه، بنده در طول این سالیان متمادى که این جلسهى شریف و عزیز و مغتنم در اینجا تشکیل میشود، صحبتهاى زیادى کردهام که تکرار آن صحبتهارا لازم نمیدانم، لیکن همین قدر عرض کنم که هر چه ما جلو میرویم، نقش ارتباطگیرى با هنر بیشتر آشکار میشود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با کمک ابزار بسیار کارآمد هنر. امروز آن کسانى که پیامى براى مردم دارند؛ چه پیام رحمانى، چه پیام شیطانى - فرق نمیکند - بهترین وسیلهاى که در اختیار میگیرند، وسیلهى هنر است. لذا شما مىبینید به کمک هنر، امروز در دنیا باطلترین حرفها را در ذهن یک مجموعهى عظیمى از مردم به صورت حق جلوه میدهند که بدون هنر امکان نداشت، اما با هنر و به کمک ابزار هنر این کار را میکنند. همین سینما، هنر است؛ همین تلویزیون، هنر است؛ انواع و اقسام شیوههاى هنرى را به کار میگیرند براى اینکه بتوانند یک پیام باطل را به شکل حق به ذهنها منتقل کنند. بنابراین هنر اینقدر اهمیت پیدا کرده است. منتها ما مسلمانها و بخصوص ما شیعیان، امتیازى داریم که دیگر ملیتها و ادیان این امتیاز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینى که به شکل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل میشود که این را در جاهاى دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر میشود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذارى و محتواهاى راقى. فرض بفرمائید براى کسانى که با زبان قرآن آشنا هستند، آیات کریمهى قرآن با صوت خوشى روبهرو تلاوت شود. این تأثیرش تأثیر بسیار بالائى است. ماجراى مدحخوانى و ستایشگرى مداحان ما از این باب است؛ استخدام هنر براى انتقال مفاهیم والا و باارزش که تا اعماق جان مخاطب نفوذ کند. این یک وسیله است، این یک ابزار بسیار باارزش است. ابزار است، اما آنقدر این ابزار وزن پیدا میکند که گاهى به قدر خودِ محتوا اهمیت پیدا میکند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دلها نیست. مداحىِ شما از این قبیل است. هر چه هنرمندانهتر باشد، از ابزار هنر، از صوت خوش، حنجرهى خوب برخوردار باشد، بهتر است و هر چه محتوا - آنچه که میخوانیم - آموزندهتر باشد، براى مخاطب قابل فهمتر باشد، درس آموزتر باشد، از جهت مدیریت فکرىِ مخاطبتان تازهتر و با طراوتتر باشد، ارزشش بیشتر است. البته با توجه به همان مطلبى که اول عرض کردیم، یعنى در چهارچوب تعالیم و معارف اهلبیت. لذا بازى کردن با مسئلهى مداحى سزاوار نیست. مداحى را به صورت یک کار صرفاً سطحى، شکلى، ظاهرى در آوردن، آن را عبارةٌاخراى تقلید از یک کار مبتذل غربى قرار دادن، هیچ جائز نیست. این را توجه بکنند، بخصوص جوانها که توى این صراط وارد میشوند. هیچ اشکالى ندارد که از شعرى با زبان مردم استفاه شود، لیکن با مضمون درست، با مضمون صحیح. اگر چنانچه مداح و خواننده ما و ستایشگر اهل بیت (علیهمالسّلام) از کسانى که خودشان غرق در حیرت و بدبختىاند - وادى هنرى غرب، بخصوص هنر موسیقىشان که به ابتذال کشانده شده - و در وادى حیرت و سردرگمى شیطانى و نه حیرت رحمانى هستند، این کار شریف و پاکیزه و مقدس را الگوگیرى کرد، این کار ناسزاوار است؛ کار ناشایستى است.
و نکتهى دیگرى که این را هم ما دائماً تذکر دادهایم، باز هم عرض میکنیم، این است که محتواها را محتوائى قرار بدهید که مخاطب شما استفاده کند؛ یا یک منقبت قابل فهمى، یا یک فضیلت برانگیزانندهاى از اهلبیت (علیهمالسّلام) باشد که اعتقاد و ایمان انسان را محکم کند. شما ببینید مداحان اهلبیت (علیهمالسّلام) در دوران حیات معصومین (علیهمالسّلام) بر روى چه چیزهائى تکیه میکردند. شعر دعبل، شعر کمیت، شعر فرزدق - این شعرهائى که ائمه (علیهمالسّلام) اینها را تشویق کردند - بر روى چه چیزهائى تکیه میکردند. شما نگاه کنید ببینید محتواى این اشعار یا عبارت است از اثبات حقانیت اهلبیت با دلیل، با استدلال - استدلالى که در کسوت زیبا و لطیف شعر خودش را نشان میدهد. شعر دعبل را نگاه کنید - یا بیان فضائل اهلبیت (علیهمالسّلام)؛ همینى که امروز در شعر این خوانندگان عزیز ما هم چند بار تکرار شد. اشارهى به ماجراى هل اتى، اشارهى به ماجراى مباهله، اشارهى به تعبیرات پیامبر مکرم نسبت به فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها)، یا بیان درسهائى که از زندگى آن بزرگواران میشود گرفت که نمونهى شیرینِ کاملِ نزدیک به زمانِ خودمان، شعرهائى است که در دورهى انقلاب - دورهى اوج نهضت در سال 56 و 57 - در محرم، دستهجات سینهزنى، به ابتکار خودِ مداحان، خودِ مرثیهسرایان، خود را نشان داد. دستهى سینهزنى توى بازار، توى خیابان سینه میزد، نوحه میخواند، لیکن هر کسى مىشنید، میفهمید که امروز باید چه کار کند؛ امروز باید در کدام جهت حرکت کند.
وقتى شما این هنر را - هنر صوت و لحن و آهنگ و شعر را که کار شما مجموعهاى از چندین هنر است - در خدمت این معانى قرار دهید که یا اثبات حقانیت اهلبیت را میکند، یا فضائل و مناقب اهلبیت را میگوید که دل شنونده را روشن میکند، یا معارف اهلبیت را تفهیم میکند و راه زندگى را براى مخاطب شما روشن میکند، آنوقت این بالاترین ارزش را پیدا میکند؛ آن وقت یک برنامهى مداحى شما به قدر چند ساعت سخنرانى و درس استدلالى ارزش پیدا میکند.
مسئله فقط تحریک احساسات نیست؛ هدایت ذهنهاست. البته امروز خوشبختانه من مىبینم که هم در این جلسه، هم در جلسات عزادارى و مناسبتهائى که مداحان عزیز مىآیند میخوانند، الحمد للَّه توجهات خوبى در این سالها پیدا شده، لیکن ظرفیت، خیلى ظرفیت عظیمى است. شما جوانهائى که اهل خواندن و سرودن و بیان کردن و برنامه اجرا کردن هستید، به نیاز امروز جامعهى اسلامى نگاه کنید، ببینید چقدر ملت ما، جوانها و جامعهى ما در کشاکش طوفانهاى گوناگونِ تهاجم سیاسى و فرهنگى و انواع و اقسام تلقینات و تبلیغات، به نگاه نو، به روحیهى سرشار از امید، به دل لبالب از اطمینانِ به آینده، فهمیدن راه روشن احتیاج دارد. این را همه باید انجام دهند؛ هر کسى به یک نحوى. و شما میتوانید سهم وافرى در این زمینه داشته باشید. به هر حال، مجموعههاى اساتید و پیشکسوتهاى مداحى میتوانند کارهاى خوبى انجام دهند، امیدواریم انشاءاللَّه انجام دهند.
یک نقطهى اساسى هم این است که ما وضعیت کنونى انقلاب را همواره هم در یاد خودمان داشته باشیم، هم در حوزهى شعاع گفتارى خودمان، تأثیر نفس خودمان را به یاد دیگران بیاوریم. عزیزان من! انقلاب یک حادثه در تاریخ ایران فقط نبود؛ این یک حادثه در تاریخ جهان و در تاریخ بشریت بود. بر روى این نکته من تکیه و تأکید میکنم - این شعار نیست، این تدقیق در یک حقیقت است - که این یک حادثه در تاریخ بشریت است. هر چه زمان بیشتر بگذرد، بیشتر این حقیقت روشن خواهد شد. اینجور نبود که حالا در کشورى نظامهاى طاغوتى و فاسد بودند، بعد به یک نظام اسلامى تبدیل شد. البته این بود؛ اما فقط این نبود. از لحاظ اعتقادى و معنوى، قرنهاست که دنیا را بعمد به سمت نگاه مادى و فهم مادىِ زندگى و عالم پیش میبردند، الان هم دارند پیش میبرند. این انقلاب در مقابل این موج عظیمى که با همهى قدرت مادى آن را دائم تشدید میکردند، آمد ایستاد و ضربه زد. انقلاب با مطرح کردن عَلمِ معنویت، با آن حرکتى که ترکتازانه به پیش میبردند، به آن حرکت لطمه وارد آورد و او را کند کرد. امروز شما مىبینید در همان کشورهائى که مهد گرایش مادیگرى بود، گرایشهاى معنوى به شکلهاى مختلفى بروز کرده؛ یعنى طلب معنویت، عشق به معنویت، شوق و گرایش به معنویت در آنجا در بین جوانهایشان به وجود آمده - البته این معنویت را وقتى نمیتوانند درست اداره کنند، مدیریت کنند، گرایشهاى انحرافى به وجود مىآید؛ عرفانهاى قلابى، معنویتهاى دروغین. و شیادانى هم هستند که نقش مىآفرینند - که اگر توى این شرائط اسلام و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) بتواند خود را به قلب امپراتورى مادى غرب برساند، آنجا طالب دارد، مستمع دارد، علاقهمند دارد. و این امروز در دنیا محسوس و مسلم است. اینى که مىبینید علیه اسلام این همه حمله میکنند، به نام مبارک پیغمبر اعظم (صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم) به مصداق قول مولوى:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسى بر طینت خود میتند
بر طینت خودشان مىتنند نسبت به نام مبارک آن بزرگوار. این، حادثهى جدیدى را به وجود آورده که نفوذ این نام در دنیا بیشتر شده؛ حضورش قویتر شده؛ جاذبهاش براى دل جوانها مضاعف شده و همین، گردانندگان استکبار را دستپاچه کرده که عوامل و مزدورانشان را وادار میکند که هر روز به یک نحوى عکسالعمل نشان میدهند که این نشاندهندهى هزیمت آنهاست. این از جنبهى معنوى.
از جنبهى سیاسى این است که از دورانى که مسئلهى استعمار در دنیا شروع شد - یعنى از قرن نوزدهم - که آرام آرام از حدود دویست سال قبل تقریباً مسئلهى استعمار یعنى دستاندازى به کشورهاى دیگر از سوى قدرتهائى که میتوانستند دستاندازى کنند، شروع شد، نظام سلطه سر کار آمد؛ یعنى دنیا تقسیم شود به دو بخش؛ یک بخشِ گردنکلفت و زورگو و سلطهگر، یک بخشِ ضعیف و توسرى خور و سلطهپذیر. انقلاب اسلامى شما در مقابل این حرکتى که به حرکت طبیعى دنیاى سیاست تبدیل شده بود، ایستاد. اینى که شما مىبینید امروز در خیلى از کشورها صداى مرگ بر آمریکا بلند میشود، این چیز جدیدى است؛ این مخلوق حرکت ملت ایران است. چنین چیزى وجود نداشت. اینى که شما مىبینید امروز در همهى دنیا، چه در کشورهاى اسلامى، چه حتّى در کشورهاى اروپائى، سیاست آمریکائى منفورترینِ سیاستها و سران کشور آمریکا منفورترینِ سیاستمداران دنیا هستند، این ناشى از این حرکت عظیم ملت ایران است. اینجا بود که اول، شاخِ ابرقدرتىِ ابرقدرتها را شکست، نظام سلطه را به چالش طلبید. چرا؟ چرا قدرتهاى بزرگ مثل آمریکا و دیگران با کشورهائى که همیشه سلطهپذیر بودند، باید از موضع قدرت حرف بزنند؟ توى ایرانِ خود ما سران ذلیلِ روسیاهِ رژیم طاغوت، براى تصمیمگیریهاى مهمشان اقدام نمیکردند، مگر اینکه قبلاً با سفیر آمریکا و سفیر انگلیس در ایران مشورت کنند. چرا؟ چرا یک ملت با توانائیهاى خود، با ذخائر فرهنگى و مادى و معنوى خود، بایستى تابع و تسلیم یک قدرت بیگانه شود؟ چرا؟ این «چرا» را اول، انقلاب اسلامى گفت.
حالا این، دو نمونه از تأثیرى که انقلاب شما ملت ایران از جنبهى معنوى و از جنبهى سیاسى در حرکت عمومى جهان و نه فقط در تاریخ ایران، باقى گذاشته. این دو نمونه، نمونههاى دیگرى هم دارد که حالا وقت تفصیلش نیست.
این اقدام بزرگ انجام گرفت، دشمنىها هم با او شروع شد؛ مقاومت متقابل هم شروع شد. رهبرىِ شگفتآور امام بزرگوار در سختترین دورانها توانست این حرکت را با کمال قدرت حفظ کند و پیش ببرد و پیش ببرد. ملت ایران، جوانان این کشور، حقیقتاً سخن امام بزرگوارشان را نیوشیدند؛ از دل و جان آن سخن را پذیرفتند، فهمیدند و دنبال کردند. خیلى هم تلاش شد که مردم را منحرف کنند، منصرف کنند، راهشان را عوض کنند، باورشان را بگیرند، نشد؛ تا حالا نشده، بعد از این هم انشاءاللَّه نخواهد شد. این حرکت ادامه پیدا کرده و این دشمنیها هم روز به روز به شکلهاى مختلف وجود داشته. ما مثل آن دوندهاى هستیم که به طرف مقصدى دارد حرکت میکند، ولى عدهاى نمیخواهند او برسد و دائم سر راهش مانع درست میکنند؛ از رو مانعها میپرد، هى سنگ بهش میزنند، هى او را ملامت میکنند؛ از اطراف به او فریاد میزنند: نرو، نمیرسى، فایدهاى ندارد؛ او هم گوشش بدهکار نیست؛ زخمها را میخورد، دردها را تحمل میکند؛ اما راه خودش را ادامه میدهد و میرسد. ملت ایران مثل یک چنین دوندهى قهرمانى تا امروز عمل کرده؛ پیش رفته.
خوب، در یک چنین وضعیتى، دلسوزان این کشور، دلسوزان این ملت، علاقهمندان به آرمانهاى اسلامى و انقلابى و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) وظیفهىشان چیست؟ همه وظیفه دارند این راه را براى روندگان، یعنى براى ملت ایران تسهیل کنند. سیاستمدارها یک جور، دولتمردان یک جور، علماى دین یک جور، دانشمندانِ دانشگاهها یک جور، روشنفکران یک جور، قشرهاى مختلف یک جور. یکى از اثرگذارترینها هم این جامعهى گویندگان مذهبى، سرایندگان مذهبى، پرچمداران عشقِ به اهلبیت (علیهمالسّلام) که در شادى و عزاى اهلبیت دلها را به آنها نزدیک میکنند، هستند.
آنچه که امروز لازم است، این است که همه این وظیفه را بشناسند، بدانند که ما کجا هستیم. یک عدهاى غفلت میکنند، نمیفهمند که ما این همه حرکت کردهایم، پیش آمدهایم؛ نمیفهمند که ما هنوز راه طولانىاى در پیش داریم؛ نمیفهمند که ما دشمن داریم، دشمن از تنبلى ما، از غفلت ما، از اختلاف ما، سوء استفاده میکند. مخاطب بیشتر این حرف شخصیتهاى مطرح جامعه - سیاسى و فرهنگى و غیره - هستند که باید مراقب حرف زدنهاى خودشان، مراقب نوشتنهاى خودشان، مراقب موضعگیریهاى خودشان باشند. اتحاد و اتفاقى که رمزِ همهى پیشرفتها و پیروزیهاست، امروز بیشتر از همه براى این کشور لازم است. مسئولین کشور هم واقعاً دارند زحمت میکشند، حقیقتاً دارند زحمت میکشند. دولت، مسئولین، مدیران بخشهاى مختلف، تلاش میکنند. اگر کسى ایراد و انتقادى هم دارد، نباید آن را جورى مطرح کند که این مدیرى که در تلاش هست براى اینکه کار را بهتر انجام دهد، او را تضعیف کند. اختلافات غالباً از هوسهاى نفسانى بر میخیزد. اگر کسى بگوید این عمل من که اختلافانگیز بود، تفرقهانگیز بود، براى خداست، این را باور نکنید. تفرقهى بین مؤمنین کارِ خدائى نیست، براى هدفِ خدائى انجام نمیگیرد؛ کار شیطانى است؛ کار شیطانى است. ایجاد بغضاء و کینه بین مؤمنین، فضاى اختلاف را به وجود آوردن، این کار شیطان است، کار خدائى نیست. کار خدائى همدلى است. یک نفر یک کارى دارد، مسئولیتى را بر عهده گرفته، دیگران باید کمک کنند تا کار را خوب انجام دهد. اگر ضعفى داشت، به او تذکر دهند؛ اما نگذارند او تضعیف شود. این کسى که این عَلم را بر دوش کشیده، بلند کرده، همه باید کمکش کنند؛ یکى عرقش را پاک میکند، یکى بادش میزند. اگر دیدند که در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه میکند، راهش این نیست که یک مشتى هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون کنند. راهش این است که کمکش کنند این اشکال برطرف شود؛ این نکته را باید همه توجه کنند، بخصوص کسانى که در عرصهى سیاست و در عرصهى فرهنگ و در عرصهى رسانه و در عرصههاى گوناگون نقش و حضورى دارند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم ما را از شناسندگان و دوستداران و ارادتمندانِ اهلبیت (علیهمالسّلام) قرار بده؛ ما را با این ایمان و اعتقاد زنده بدار و با این ایمان و اعتقاد بمیران؛ ما را در دنیا و آخرت از آنها جدا مفرما. پروردگارا! وظائف ما را براى ما تسهیل بگردان؛ آنچه که از ما سؤال خواهى کرد، ما را بر انجام آن موفق بدار؛ قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود گردان.والسّلام علیکم و رحمةاللَّه سایت رهبر بزرگوار و حکیم انقلاب
على آقاجانى قناد،هفتهنامه پگاه، ش 155و157، اسفند 83 و فروردین 84 نویسنده محترم در این مقاله ابتدا به طرح و بررسى ریشهها و عوامل ایجاد و گسترش تحریف و آسیبهاى مسئله قیام حسینى و عزادارى پرداخته است از جمله:
1. دگرگونى فضاى اجتماعى و تغییر در گفتمان عاشورا: از باب نمونه، از اواخر جنگ به این سو، به تدریج با فروکش کردن تکاپوى انقلابى، گفتمان عاشورا به تدریج و در مراتبى، غیرحماسى و غیرسیاسى شد. به هر روى در هر دورانى به تبع جامعه، فرهنگ عاشورا سیاسى و غیرسیاسى مىشود و ابعاد دیگر آن مورد غفلت قرار مىگیرد و نیز تحریفهاى لفظى و معنوى بر اساس گفتمان رایج زمان در آن صورت مىگیرد.
2. تبیین نشدن فلسفه صحیح قیام: این موضوع که خود یک تحریف معنوى عمده است، زمینهساز بسیارى از تحریفهاى لفظى نیز قرار مىگیرد. شهید مطهرى از دو فلسفهتراشى انحرافى براى قیام اباعبداللّه علیهالسلام نام مىبرد: یکى اینکه شهادت امام حسین علیهالسلام را کفاره گناهان امت و دوستداران عترت و هدف از قیام را، تنها آمرزش و شفاعت گناهکاران که ولایت و محبت آن حضرت را دارند دانستهاند. دوم، برخىها شکلى الاهى و قدسى و آسمانى بدان بخشیدند و آن را در حد یک دستور خصوصى فروکاستند.
3. تمایل به اسطورهسازى و افسانهپردازى: شهید مطهرى اولین کسى است که این عامل را به عنوان عوامل تحریف یاد مىکند و نمونههایى را برمىشمارد مانند کشته شدن سیصدهزار نفر از دشمنان توسط امام حسین علیهالسلام و یا تعداد 25 هزار نفر به دست ابوالفضل العباس و... .
4. برخورد عاطفى صِرف با مقوله عزادارى: عاشورا علاوه بر داشتن بُعد عاطفى قوى، یک صحنه دیگرى نیز دارد که سرشار از حماسه و زیبایى است و حسین علیهالسلام و یارانش قهرمان آناند. افراطِ در بُعد عاطفى، تحریفهاى لفظى و معنوى عاشورا را بیشتر مىکند، مانند عروسى حضرت قاسم در کربلا و... .
5. جبر انگارى: ابن زیاد خطاب به حضرت زینب مىگوید: خدا را شکر که او شما را رسوا کرد. خدا را شکر که شما را کشت و خدا را شکر که ادعاهایتان را باطل ساخت. نمونه این جبرگرایى را نسبت به حادثه عاشورا و منتسب نمودن آن به چرخ، فلک، روزگار، سرنوشت، تقدیر و مانند اینها در اشعار شاعرانى چون محتشم کاشانى و وصال شیرازى و... مىتوان دید.
6. نقش حکومتها و تاریخنگاران دربارى: از باب نمونه مىتوان به این تحریفات امویان اشاره کرد: شهادت امام حسین به قضاى الاهى و خواست خداوندى است؛ چه پیش از شهادت و چه بعد از آن، امام را به عنوان فردى شورشى و طغیانگر بر ضد حاکمان مشروع معرفى مىکردند؛ عید اعلام کردن و جشن گرفتن روز عاشورا.
نمونهاى از تحریفات تاریخنگاران عثمانى و اموى عبارتاند از: امام فردى جنگطلب، خشونت خواه، خونریز و تندزبان بود؛ امام دنیاخواه و حکومتطلب بود؛ درخواست ملاقات و بیعت امام حسین با یزید؛ تبرئه یزید از قتل امام حسین و مقصر جلوه دادن عبیداللّه بن زیاد.
7. تعصبهاى بىجا و جمود فکرى: مانند تعصب در نقلهاى تاریخى حوادث کربلا. جزماندیشى بر یک اعتقاد بىمبنا و تعصب به اجراى شیوه خاصى از عزادارىها.
8. تمسک به روایات تسامح در ادله سنن: برخىها براى توجیه نقل اخبار بىاعتبار و ضعیف در باب حوادث و مصائب و خصایل، به این مسئله تمسک مىکنند؛ درحالىکه این نظریه نادرست است؛ زیرا: این مسئله تسامح در ادله سنن، در جایى است که روایتى ضعیف در کتابهاى قدما و نزدیک به عصر ائمه: وجود داشته باشد، نه مسائل جدیدالاحداث؛ این مسئله به حوزه ثواب و عقاب داشتن عملى مربوط است و معلوم نیست که بتوان آنرا به دیگر حوزهها، چون نقل وقایع تاریخى سرایت داد؛ این مسئله مربوط به اخبار ضعیف است، نه اخبار موهون که موجب خدشهدار شدن مقام ائمه و مذهب مىشود؛ در اصل بسیارى از مصیبتهاى مشهور در زبان مداحان و روضهخوانها، حتى به نقل ضعیف هم در کتابهاى سیره و اصحاب مناقب نیامده است.
9. جمود تاریخى و گویا نشدن تاریخ.
10. سهلانگارى و تسامح منفى در به کارگیرى روشها.
11. هراس نخبگان از عوام یا عوامزدگى آنان.
12. تبدیل عزادارى به عادت.
13. آمیخته شدن فرهنگهاى قومى و سرزمینى با عزادارى.
14. ضعف دانش و بینش عمومى.
نویسنده در بخش دیگرى از نوشته خود به آسیبهاى عزادارى در زمان حاضر مىپردازد: رواج دوباره برخى غلوها و خرافهها؛ ترویج دگرباره ناهنجارىهایى مانند قمهزنى و زمینبوسى؛ چیرگى سلیقههاى شخصى و رواج زبانحالهاى بىریشه و مبتذل؛ رواج سبکها و اشعار غنایى ناهمخوان، مبتذل و تقلیدى؛ رواج شیوههاى ناموجه سینهزنى و زنجیرزنى؛ برترى شکل عزادارىها بر محتوا و حقیقت آن؛ گسترش نامتناسب حضور موسیقى در مراسم سنتى عزادارى و سوء استفاده گروهى و جناحى و سیاسى.
ایشان در ادامه مباحث خود، عوامل و زمینههاى ایجاد آسیبهاى جدید را اینگونه برمىشمرد:
1. ورود فرهنگ مدرنیته به اجزاى جامعه از جمله عزادارىها: مراسم عزادارى که خود یکى از نهادهاى فرهنگى و اجتماعى سنت است، در طول زمان از کنشهاى مستقیم و غیرمستقیم نهادهاى مدرن مصون نمانده است. ازاینرو، دگرگونىهایى را هم در شکل و هم در محتوا به خود دیده است. از جهت محتوایى، مدرنیته دو تأثیر بر جریان عزادارى و مداحى گزارده است: از یک سو، عدم اقناع قشر تحصیلکرده از مطالب مطرح شده و از سوى دیگر، مصرفى کردن، بىحوصلگى و تمایل به فشرده شدن مطالب و عدم تکافوى عزادارى سنتى در پاسخ به احساسات جوانان مدرن به ویژه کمترتحصیلکرده.
2ـ دورى از عالمان دینى و روحانیت: بىگمان هر چه جامعه، ارتباط کمترى با عالمان دینى که آبشخور اصلى ترویج مفاهیم و اعتقادات دینىاند، داشته باشند، به همان میزان از آموزههاى دینى فاصله مىگیرند و باعث رشد آسیبهاى عزادارى مىشود.